تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیانحمله به شرق توسط کورشروایت هرودتوسکورش

نبرد بزرگ و کشته شدن کورش

کورش چون به تومیرس پیام فرستاد که از رود عقب بنشیند از پی او به مسافت یک روز راه به درون سرزمین ماساگتها پیش رفت و در آنجا آنچه کزروس گفته بود بکرد و به کنار رودخانه بازگشت . ماساگتها به آن بار و بنه و خوراکیه ا رسیدند و سپاهیان بی کاره و نگهبانان را از دم تیغ گذراندند و خود به سور پرداختند و چندان خوردند و نوشیدند که سست گشتند

در این میان پارسیان در رسیدند و ماسگتها را یا کشتند و یا گرفتار کردند. سپرگپی سس پسر تومیریس هم در میان بندشدگان بود . شاه بانوی ماساگت ها چون داستان ر اشنید به کورش پیام فرستاد که ای خونخوار سیری ناپذیر که پسرم را به نیروی افسونبار باده گرفتار کرده ای بر خود مبال زیرا که این آئین مردان نیست و در دشت باز و میدان نبرد انجام نشده با این همه من بدی تو را نمیخواهم ، پندم را بپذیر و او را رها کن و بی آنکه زیانی ببینی از بوم و بر ما دور شو . اگر چنین نکنی به ایزد خورشید سوگند می خورم که هر اندازه تشنه خون باشی از خون خودت سیرت خواهم کرد

کورش این سخن را ارجی ننهاد و به دنبال کردن کارهای خود پرداخت. در این میان مستی از سر شاهزاده ماساگتس پرید و چون از آنچه رفته بود آگاهی یافت از کورش درخواست کرد که زنجیر از دست و پایش باز گیرند و کورش پذیرفت لیکن سپرگپی همین که آزاد شد خود کشی کرد

هنگامیک ه تومیریس دید کورش به سخنان او ارزشی نگذاشته است همه جنگاوران را گرد آورد و به جنگ پارسیان آمد و سخت ترین جنگ ها میان انان روی داد . هماوردان نخست دست به تیر و کمان بردند و باران تیر بر یکدیگر باریدند . چون ترکشهایشان تهی گشت جنگ همگروه کردند و تن به تن درآویختندو با نیزه و شمشیر یکدیگر را پاره پاره کردند

رزم آزمایان همه جنگاور و منردانه بودند هیچکس پای گریز نداشت . لیکن سرانجام ماساگتها پیروز شدند و کورش با بخش بزرگی از سپاهیان پارسی در دشت نبرد به خاک افتادند . تومیریس سر کورش را در خیکی پر از خون انسان فرو کرد تا از خون سیرش کرده باشد

 

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *