فرو کوفت پیری پسر را به چوب بگفت ای پدر…
بیشتر بخوانید »باب پنجم در باب تسلیم و رضا
بلند اختری نام او بختیار قوی دستگه بود و سرمایه…
بیشتر بخوانید »یکی مرد درویش در خاک کیش نکو گفت با همسر…
بیشتر بخوانید »چنین گفت پیش زغن کرکسی که نبود ز من دوربین…
بیشتر بخوانید »چه خوش گفت شاگرد منسوج باف چو عنقا برآورد و…
بیشتر بخوانید »شتر بچه با مادر خویش گفت: بس از رفتن، آخر…
بیشتر بخوانید »عبادت به اخلاص نیت نکوست وگرنه چه آید ز بی…
بیشتر بخوانید »ندانی که بابای کوهی چه گفت به مردی که ناموس…
بیشتر بخوانید »شنیدم که نا بالغی روزه داشت به صد محنت آورد…
بیشتر بخوانید »ریا کاری از نردبانی فتاد شنیدم که هم در نفس…
بیشتر بخوانید »