باب دوم در احسان

تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت

تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت

که فردا نگیرد خدا بر تو سخت

گر از پا درآید، نماند اسیر

که افتادگان را بود دستگیر

به آزار فرمان مده بر رهی

که باشد که افتد به فرماندهی

چو تمکین و جاهت بود بر دوام

مکن زور بر ضعف درویش و عام

که افتد که با جاه و تمکین شود

چو بیدق که ناگاه فرزین شود

نصیحت شنو مردم دور بین

نپاشند در هیچ دل تخم کین

خداوند خرمن زیان می کند

که بر خوشه چین سرگران می کند

نترسد که نعمت به مسکین دهند

وزان بار غم بر دل این نهند؟

بسا زرومندا که افتاد سخت

بس افتاده را یاوری کرد بخت

دل زیر دستان نباید شکست

مبادا که روزی شوی زیر دست

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *