باب هشتم در آداب صحبت و همنشنى

حکایت طالب روزی

ای طالب روزی بنشین که بخوری و ای مطلوب اجل مرو که جان نبری .

جهد رزق ارکنی وگر نکنی

برساند خدای عزوجل

ور روی در دهان شیر و پلنگ

نخوردت مگر به زور اجل

به نانهاده دست نرسد و نهاده هرکجا هست برسد .

شنیده ای که سکندر برفت تا ظلمات

به چند محنت و خورد آنکه خورد آب حیات

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *