ابو نصر فتح الله خان شیبانی در سال ۱۲۰۴ – ۱۲۴۱ هجری – از یک خانواده معروف کاشان برخاست . پدر او در دستگاه محمد شاه شغل استیفا داشت و در حکومت شعاع السلطنه در کاشان و همدان پیشکار بود .
ابو نصر فتح الله خان در جوانی به خدمت محمد شاه در آمده و منادم ناصرالدین میرزا ولیعهد شد و در مدح پدر و پسر مدح ها گفت . بعد از به تخت نشستن ناصرالدین شاه او را از دستگاه سلطنت دور کردند و نگذاشتند اشعار او به گوش شاه برسد .. تقریبا او تمام عمر را سفرها و سرگردانیها گذراند و هرگز روی ارامش را ندید . وسبب شد که روزگار خود را به درویشی و گوشه گیری بگذراند و اشعاری تاریک و سرشار از بدبینی بسراید . درویش و خرقه پوشی او از نوع دیگر است اشعار او آئینه تمام نمای فاجعه روح رنجور و دردناک بشری است و از مطالعه آنها می توان وضع نیکمردان و آزادگان ایران را در آستانه دگرگونی ها دریافت
شیبانی از سخن وران فصیح و بلیغ قرن سیزدم است . ذئقی سرشار و طبعی توانا داشت .آنچه شعر وی را از دیگران متمایز میسازد مناعت طبع و بدبینی و یاس است که نسبت به اوضاع کشور دارد
شیبانی در سن ۶۵ سالگی و در سال 1269 – 1308 هجری – بدرود حیات گفت
دادگر آسمان که داد بشر داد داد که تا خاکیان رهند ز بیداد
گر ندد داد خلق ، دادگد خاک دادگد آسمان بگیرد از او داد
داد ترا داد تا که داد دهی تو گر ندهی داد ، داد از تو کند داد
گوش به فریاد دادخواه ده امروز تات به فردا نکرد باید فریاد
داد ده و داد کن که دادگر کل این گله انبیا به داد فرستاد
هرچه بنا . انبیا نهاده به گیتی ز آب و گل داد بیخ دارد و بنیاد
ملک اگر آباد شد ، به داد شد ایرا گیتی بی آب داد کی شود آباد ؟
.