سخنهاى آن نامور پیشگاه چو بشنید بهمن بیامد براه بپوشید…
بیشتر بخوانید »داستان رستم و اسفندیار
کمان بر گرفتند و تیر خدنگ ببردند از روى خورشید…
بیشتر بخوانید »یکى کوه بد پیش مرد جوان برانگیخت آن باره را…
بیشتر بخوانید »و زان روى رستم بایوان رسید مر او را بران…
بیشتر بخوانید »چو بشنید رستم ز بهمن سخن پر اندیشه شد نامدار…
بیشتر بخوانید »ببودند هر دو بران راى مند سپهبد بر آمد ببالا…
بیشتر بخوانید »سپیده همانگه ز که بر دمید میان شب تیره اندر…
بیشتر بخوانید »بفرمود کاسپ سیه زین کنید ببالاى او زین زرّین کنید…
بیشتر بخوانید »بدانست رستم که لابه بکار نیاید همى پیش اسفندیار کمان…
بیشتر بخوانید »