کین سیاوش

کشته شدن پیلسم به دست رستم

بیامد ز قلب سپه پیلسم

دلش پر ز خون کرده چهره دژم‏

چنین گفت با شاه توران سپاه

که اى پر هنر خسرو نیک‏خواه‏

گرایدونک از من ندارى دریغ

یکى باره و جوشن و گرز و تیغ‏

ابا رستم امروز جنگ آورم

همه نام او زیر ننگ آورم‏

بپیش تو آرم سر و رخش او

همان خود و تیغ جهان بخش او

ازو شاد شد جان افراسیاب

سر نیزه بگذاشت از آفتاب‏

بدو گفت کاى نام بردار شیر

همانا که پیلت نیارد بزیر

اگر پیل تن را بچنگ آورى

زمانه بر آساید از داورى‏

بیامد ز قلب سپه پیلسم

دلش پر ز خون کرده چهره دژم‏

چنین گفت با شاه توران سپاه

که اى پر هنر خسرو نیک‏خواه‏

گرایدونک از من ندارى دریغ

یکى باره و جوشن و گرز و تیغ‏

ابا رستم امروز جنگ آورم

همه نام او زیر ننگ آورم‏

بپیش تو آرم سر و رخش او

همان خود و تیغ جهان بخش او

ازو شاد شد جان افراسیاب

سر نیزه بگذاشت از آفتاب‏

بدو گفت کاى نام بردار شیر

همانا که پیلت نیارد بزیر

اگر پیل تن را بچنگ آورى

زمانه بر آساید از داورى‏

بتوران چو تو کس نباشد بجاه

بگنج و بتیغ و بتخت و کلاه‏

بگردان سپهر اندر آرى سرم

سپارم ترا دختر و کشورم‏

از ایران و توران دو بهر آن تست

همان گوهر و گنج و شهر آن تست‏

چو بشنید پیران غمى گشت سخت

بیامد بر شاه خورشید بخت‏

بدو گفت کین مرد برنا و تیز

همى بر تن خویش دارد ستیز

همى در گمان افتد از نام خویش

نیندیشد از کار فرجام خویش‏

کسى سوى دوزخ نپوید بپا

و گر خیره سوى دم اژدها

گر او با تهمتن نبرد آورد

سر خویش را زیر گرد آورد

شکسته شود دل گوانرا بجنگ

بود این سخن نیز بر شاه ننگ‏

برادر تو دانى که کهتر بود

فزون‏تر برو مهر مهتر بود

به پیران چنین گفت پس پیلسم

کزین پهلوان دل ندارد دژم‏

که گر من کنم جنگ جنگى نهنگ

نیارم ببخت تو بر شاه ننگ‏

به پیش تو با نامور چار گرد

چه کردم تو دیدى ز من دست برد

همانا کنون زورم افزونترست

شکستن دل من نه اندر خورست‏

بر آید بدست من این کار کرد

بگردِ در اخترِ بد مگرد

چو بشنید زو این سخن شهریار

یکى اسپ شایسته کارزار

بدو داد با تیغ و برگستوان

همان نیزه و درع و خودِ گوان‏

بیاراست آن جنگ را پیلسم

همى راند چون شیر با باد و دم‏

بایرانیان گفت رستم کجاست

که گوید که او روز جنگ اژدهاست‏

چو بشنید گیو این سخن بر دمید

بزد دست و تیغ از میان برکشید

بدو گفت رستم بیک ترک جنگ

نسازد همانا که آیدش ننگ‏

بر آویختند آن دو جنگى بهم

دمان گیوِ گودرز با پیلسم‏

یکى نیزه زد گیو را کز نهیب

برون آمدش هر دو پا از رکیب‏

فرامرز چون دید یار آمدش

همى یار جنگى بکار آمدش‏

یکى تیغ بر نیزه پیلسم

بزد نیزه از تیغ او شد قلم‏

دگر باره زد بر سر ترگ اوى

شکسته شد آن تیغ پرخاش جوى‏

همى گشت با آن دو یل پیلسم

بمیدان بکردار شیر دژم‏

تهمتن ز قلب سپه بنگرید

دو گرد دلیر و گرانمایه دید

بر آویخته با یکى شیر مرد

بابر اندر آورده از باد گرد

بدانست رستم که جز پیلسم

ز ترکان ندارد کس آن زور و دم‏

و دیگر که از نامور بخردان

ز گفت ستاره شمر موبدان‏

ز اختر بد و نیک بشنوده بود

جهان را چپ و راست پیموده بود

که گر پیلسم از بد روزگار

خرد یابد و پند آموزگار

نبرده چنو در جهان سر بسر

بایران و توران نبندد کمر

همانا که او را زمان آمدست

که ایدر بچنگم دمان آمدست‏

بلشکر بفرمود کز جاى خویش

مگر ناورند اندکى پاى پیش‏

شوم بر گرایم تن پیلسم

ببینم که دارد پى و شاخ و دم‏

یکى نیزه بارکش بر گرفت

بیفشارد ران ترگ بر سر گرفت‏

گران شد رکیب و سبک شد عنان

بچشم اندر آورد رخشان سنان‏

غمى گشت و بر لب بر آورد کف

همى تاخت از قلب تا پیش صف‏

چنین گفت کاى نامور پیلسم

مرا خواستى تا بسوزى بدم‏

همى گفت و مى تاخت بر سان گرد

یکى کرد با او سخن در نبرد

یکى نیزه زد بر کمرگاه اوى

ز زین بر گرفتش بکردار گوى‏

همى تاخت تا قلب توران سپاه

بینداختش خوار در قلبگاه‏

چنین گفت کین را بدیباى زرد

بپوشید کز گرد شد لاژورد

عنان را بپیچید زان جایگاه

بیامد دمان تا بقلب سپاه‏

ببارید پیران ز مژگان سرشک

تن پیلسم دور دید از پزشک‏

دل لشکر و شاه توران سپاه

شکسته شد و تیره شد رزمگاه‏

خروش آمد از لشکر هر دو سوى

ده و دار گردان پرخاش جوى‏

خروشیدن کوس بر پشت پیل

ز هر سو همى رفت تا چند میل‏

زمین شد ز نعل ستوران ستوه

همه کوه دریا شد و دشت کوه‏

ز بس نعره و ناله کرّه ناى

همى آسمان اندر آمد ز جاى‏

همى سنگ مرجان شد و خاک خون

سراسر سر سروران شد نگون‏

بکشتند چندان ز هر دو گروه

که شد خاک دریا و هامون چو کوه‏

یکى باد برخاست از رزمگاه

هوا را بپوشید گرد سپاه‏

دو لشکر بهامون همى تاختند

یک از دیگران باز نشناختند

جهان چون شب تیره تاریک شد

تو گفتى بشب روز نزدیک شد

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن