بىآزار لشکر بفرمان شاه
همى رفت منزل بمنزل سپاه
چو گودرز نزدیک زیبد رسید
سران را ز لشکر همى برگزید
هزاران دلیران خنجرگزار
ز گردان لشکر دلاور سوار
از ایرانیان نامور ده هزار
سخن گوى و اندر خور کارزار
سپهدار پس گیو را پیش خواند
همه گفته شاه با او براند
بدو گفت کاى پور سالار سر
برافراخته سر ز بسیار سر
گزین کردم اندر خورت لشکرى
که هستند سالار هر کشورى