سوى شاه ترکان رسید آگهى کزان نامداران جهان شد تهى…
و دیگر که از شهر ارمان شدند بکینه سوى زابلستان…
چو بشنید نوذر که قارن برفت دمان از پسش روى…
ازان پس بیاسود لشکر دو روز سه دیگر چو بفروخت…
بر آسود پس لشکر از هر دو روى برفتند روز…
سپیده چو از کوه سر بر کشید طلایه بپیش دهستان…
چو دشت از گیا گشت چون پرنیان ببستند گردان توران…
پس آنگه ز مرگ منوچهر شاه بشد آگهى تا بتوران…
چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت ز کیوان کلاه کیى…