چنین گفت شاهوى بیدار دل که اى پیر داناى و…
بیشتر بخوانید »شطرنج
سواران بهر سو پراگند گو بجایى که بد موبدى پیش…
بیشتر بخوانید »بشد مرد دانا بآرام خویش یکى تخت و پرگار بنهاد…
بیشتر بخوانید »بیامد یکى نامور کدخداى فرستاده را داد شایسته جاى یکى…
بیشتر بخوانید »