اردشیر بابکان

پخش شدن گزارش کرم و افزونى دادهاى خدایى بر آنان

ز شهر کجاران بر آمد نفیر

برفتند با نیزه و تیغ و تیر

همى رفت پیش اندرون هفتواد

بجنگ اندرون داد مردى بداد

همه شهر بگرفت و او را بکشت

بسى گوهر و گنجش آمد بمشت‏

بنزدیک او مردم انبوه شد

ز شهر کجاران سوى کوه شد

یکى دژ بکرد از بر تیغ کوه

شد آن شهر با او همه همگروه‏

نهاد اندران دژ درى آهنین

هم آرامگه بود هم جاى کین‏

یکى چشمه‏یى بود بر کوهسار

ز تخت اندر آمد میان حصار

یکى باره‏یى کرد گرداندرش

که بینا بدیده ندیدى سرش‏

ز شهر کجاران بر آمد نفیر

برفتند با نیزه و تیغ و تیر

همى رفت پیش اندرون هفتواد

بجنگ اندرون داد مردى بداد

همه شهر بگرفت و او را بکشت

بسى گوهر و گنجش آمد بمشت‏

بنزدیک او مردم انبوه شد

ز شهر کجاران سوى کوه شد

یکى دژ بکرد از بر تیغ کوه

شد آن شهر با او همه همگروه‏

نهاد اندران دژ درى آهنین

هم آرامگه بود هم جاى کین‏

یکى چشمه‏یى بود بر کوهسار

ز تخت اندر آمد میان حصار

یکى باره‏یى کرد گرداندرش

که بینا بدیده ندیدى سرش‏

چو آن کرم را گشت صندوق تنگ

یکى حوض کردند بر کوه سنگ‏

چو ساروج و سنگ از هوا گشت گرم

نهادند کرم اندرو نرم نرم‏

چنان بد که دارنده هر بامداد

برفتى دوان از بر هفتواد

گزیدى برنجش علف ساختى

تن آگنده کرم آن بپرداختى‏

بر آمد برین کار بر پنج سال

چو پیلى شد آن کرم با شاخ و یال‏

چو یک چند بگذشت بر هفتواد

بر آواز آن کرم کرمان نهاد

همان دخت خرّم نگهدار کرم

پدر گشته جنگى سپهدار کرم‏

بیاراستندش وزیر و دبیر

برنجش بدى خوردن و شهد و شیر

سپهبد بدى بر دژ هفتواد

همان پرسش کار بیداد و داد

سپاهى و دستور و سالار بار

هران چیز کاید شهان را بکار

همه هرچ بایستش آراستند

چنانچون شهان را بپیراستند

بکشور پر آگنده شد لشکرش

همه گشت آراسته کشورش‏

ز دریاى چین تا بکرمان رسید

همه روى کشور سپه گسترید

پسر هفت با تیغ زن ده هزار

همان گنج با آلت کارزار

هران پادشا کو کشیدى بجنگ

چو رفتى سپاهش بر کرم تنگ‏

شکسته شدى لشکرى کامدى

چو آواز این داستان بشندى‏

چنان شد دژ نامور هفتواد

که گردش نیارست جنبید باد

همى گشت هر روز برترش بخت

یکى خویشتن را بیاراست سخت‏

همى خواندندى ورا شهریار

سر مرد بخرد ازو در خمار

سپهبد که بودى بمرز اندرون

بیک چنگ در جنگ کردش زبون‏

نتابید با او کسى بر بجنگ

بر آمد برین نیز چندى درنگ‏

حصارى شدش پر ز گنج و سپاه

ندیدى بران باره بر باد راه‏

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن