خسرو پرویز

نامه فرستادن خسرو پرویز به قیصر روم

چو آمد بران شارستان شهریار

سوار آمد از قیصر نامدار

که چیزى کزین مرز باید بخواه

مدار آرزو را ز شاهان نگاه‏

که هر چند این پادشاهى مراست

ترا با تن خویش داریم راست‏

بران شارستان ایمن و شاد باش

ز هر بد که اندیشى آزاد باش‏

همه روم یک سر ترا کهترند

اگر چند گردنکش و مهترند

ترا تا نسازم سلیح و سپاه

نجویم خور و خواب و آرام گاه‏

چو آمد بران شارستان شهریار

سوار آمد از قیصر نامدار

که چیزى کزین مرز باید بخواه

مدار آرزو را ز شاهان نگاه‏

که هر چند این پادشاهى مراست

ترا با تن خویش داریم راست‏

بران شارستان ایمن و شاد باش

ز هر بد که اندیشى آزاد باش‏

همه روم یک سر ترا کهترند

اگر چند گردنکش و مهترند

ترا تا نسازم سلیح و سپاه

نجویم خور و خواب و آرام گاه‏

چو بشنید خسرو بدان شاد گشت

روانش از اندیشه آزاد گشت‏

بفرمود گستهم و بالوى را

همان اندیان جهانجوى را

بخرّاد برزین و شاپور شیر

چنین گفت پس شهریار دلیر

که اسپان چو روشن شود زین کنید

ببالاى آن زین زرّین کنید

بپوشید زربفت چنینى قباى

همه یکدلانید و پاکیزه راى‏

ازین شارستان سوى قیصر شوید

بگویید و گفتار او بشنوید

خردمند باشید و روشن روان

نیوشنده و چرب و شیرین زبان‏

گر ایدونک قیصر بمیدان شود

کمان خواهد ار نى بچوگان شود

بکوشید با مرد خسرو پرست

بدان تا شما را نیاید شکست‏

سوارى بداند کز ایران برند

دلیرى و نیرو ز شیران برند

بخرّاد برزین بفرمود شاه

که چینى حریر آر و مشک سیاه‏

بقیصر یکى نامه باید نوشت

چو خورشید تابان بخرّم بهشت‏

سخنهاى کوتاه و معنى بسى

که آن یاد گیرد دل هر کسى‏

که نزدیک او فیلسوفان بوند

بدان کوش تا یاوه‏یى نشنوند

چو نامه بخواند زبان برگشاى

بگفتار با تو ندارند پاى‏

ببالوى گفت آنچ قیصر ز من

گشاید زبان بر سر انجمن‏

ز فرمان و سوگند و پیمان و عهد

تو اندر سخن یاد کن همچو شهد

بدان انجمن تو زبان منى

بهر نیک و بد ترجمان منى‏

بچیزى که بر ما نیاید شکست

بکوشید و با آن بسایید دست‏

تو پیمان گفتار من در پذیر

سخن هرچ گفتم همه یادگیر

شنیدند آواز فرخ جوان

جهان دیده گردان روشن روان‏

همه خواندند آفرین سر بسر

که جز تو مبادا کسى تاجور

بنزدیک قیصر نهادند روى

بزرگان روشن دل و راست‏گوى‏

چو بشنید قیصر کز ایران مهان

فرستاده شهریار جهان‏

رسیدند نزدیک ایوان ز راه

پذیره فرستاد چندى سپاه‏

بیاراست کاخى بدیباى روم

همه پیکرش گوهر و زرّ بوم‏

نشست از بر نامور تخت عاج

بسر بر نهاد آن دل افروز تاج‏

بفرمود تا پرده برداشتند

ز دهلیزشان تیز بگذاشتند

گرانمایه گستهم بد پیش رو

پس او چو بالوى و شاپور گو

چو خرّاد برزین و گرداندیان

همه تاج بر سر کمر بر میان‏

رسیدند نزدیک قیصر فراز

چو دیدند بردند پیشش نماز

همه یک زبان آفرین خواندند

بران تخت زر گوهر افشاندند

نخستین بپرسید قیصر ز شاه

از ایران و ز لشکر و رنج راه‏

چو بشنید خرّاد برزین برفت

بر تخت با نامه شاه تفت‏

بفرمان آن نامور شهریار

نهادند کرسى زرّین چهار

نشست این سه پر مایه نیک راى

همى بود خرّاد برزین بپاى‏

بفرمود قیصر که بر زیر گاه

نشیند کسى کو بپیمود راه‏

چنین گفت خرّاد برزین که شاه

مرا در بزرگى ندادست راه‏

که در پیش قیصر بیارم نشست

چنین نامه شاه ایران بدست‏

مگر بندگى را پسند آیمت

به پیغام او سودمند آیمت‏

بدو گفت قیصر که بگشاى راز

چه گفت آن خردمند گردن فراز

نخست آفرین بر جهاندار کرد

جهان را بدان آفرین خوار کرد

که اویست برتر ز هر برترى

توانا و داننده از هر درى‏

بفرمان او گردد این آسمان

کجا برترست از مکان و زمان‏

سپهر و ستاره همه کرده‏اند

بدین چرخ گردان بر آورده‏اند

چو از خاک مر جانور بنده کرد

نخستین کیومرث را زنده کرد

چنان تا بشاه آفریدون رسید

کزان سرفراز ان ورا برگزید

پدید آمد آن تخمه اندر جهان

ببود آشکار آنچ بودى نهان‏

همى رو چنین تا سر کى‏قباد

که تاج بزرگى بسر برنهاد

نیامد بدین دوده هرگز بدى

نگه داشتندى ره ایزدى‏

کنون بنده‏یى ناسزاوار و گست

بیامد بتخت کیان بر نشست‏

همى داد خواهم ز بیدادگر

نه افسر نه تخت و کلاه و کمر

هرانکس که او بر نشیند بتخت

خرد باید و نامدارى و بخت‏

شناسد که این تخت و این فرهى

کرا بود و دیهیم شاهنشهى‏

مرا اندرین کار یارى کنید

برین بى‏وفا کامگارى کنید

که پوینده گشتیم گرد جهان

بشرم آمدیم از کهان و مهان‏

چو قیصر بران سان سخنها شنید

برخساره شد چون گل شنبلید

گل شنبلیدش پر از ژاله شد

زبان و روانش پر از ناله شد

چو آن نامه بر خواند بفزود درد

شد آن تخت بر چشم او لاژورد

بخرّاد برزین جهاندار گفت

که این نیست بر مرد دانا نهفت‏

مرا خسرو از خویش و پیوند بیش

ز جان سخن گوى دارمش پیش‏

سلیح است و هم گنج و هم لشکرست

شما را ببین تا چه اندر خورست‏

اگر دیده خواهى ندارم دریغ

که دیده به از گنج دینار و تیغ‏

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن