یزدگرد سوم

داد خواستن از یزدگرد

چنین داد خوانیم بر یزدگرد

و گر کینه خوانیم ازین هفت گرد

اگر خود نداند همى کین و داد

مرا فیلسوف ایچ پاسخ نداد

و گر گفت دینى همه بسته گفت

بماند همى پاسخ اندر نهفت‏

اگر هیچ گنجست اى نیک راى

بیاراى و دل را بفردا مپاى‏

که گیتى همى بر تو بر بگذرد

زمانه دم ما همى بشمرد

چنین داد خوانیم بر یزدگرد

و گر کینه خوانیم ازین هفت گرد

اگر خود نداند همى کین و داد

مرا فیلسوف ایچ پاسخ نداد

و گر گفت دینى همه بسته گفت

بماند همى پاسخ اندر نهفت‏

اگر هیچ گنجست اى نیک راى

بیاراى و دل را بفردا مپاى‏

که گیتى همى بر تو بر بگذرد

زمانه دم ما همى بشمرد

در خوردنت چیره کن بر نهاد

اگر خود بمانى دهد آنک داد

مرا دخل و خرج از برابر بدى

زمانه مرا چون برادر بدى‏

تگرگ آمد امسال بر سان مرگ

مرا مرگ بهتر بدى از تگرگ‏

در هیزم و گندم و گوسفند

ببست این برآورده چرخ بلند

مى آور که از روزمان بس نماند

چنین بود تا بود و بر کس نماند

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *