تولد و کودکی کورش هخامنشیروایت کتزیاسکورش
روایت کتزیاس در باره کوردکی کورش

کتزیاس نویسنده دروغ پرداز و یاوه سرای یونانی هم در مورد کورش و روی کار آمدن او روایتی آورده بود که همه آن به دست ما نرسیده است و تنها از روی نوشته های فتیوس و چند تن ار تاریخ نویسان پسین تر به ویژه نیکلائوس دمشقی از آن آگاهی داریم .
چنان مینماید که نیکلائوس پیشگفتار کوتاهی بر اصل روایت کتزیاس افزوده است که با این سخن آغاز میشود « نویسنده گوید که در آسیا .. الخ » و این پیشگفتار برای آن آورده شده است که زمینه داستان برای خواننده روشن شود
آغاز داستان :
در آسیا آستواگس پس از مرگ پدر بر تخت نشست آورده اند که این فرمانروا پس از ارباکیس از همه شاهان ماد گُردتر بود . در روزگار پادشاهی وی جنبشی بزرگ روی داد که در اثر آن پادشاهی از چنگ مادها بیرون رفت و به پارسیان رسید و داستان آن بدین گونه است :
در میان مادها آیینی بود که هرگاه بیچاره ای نزد توانگری میرفت و خوراک و جامه درخواست میکرد می بایست خود را از بندگان او بداند ، اگر توانگر از دادن خوراک و پوشاک دریغ میکرد نیازمند میتوانست نزد دیگری رود .
باری کورش که جوانی از قبیله مَردها بود نزد یکی از خدمتگاران شاه که سر پرستی رُفتگران کاخ را داشت رفت . این کورش پسر آترداتیس نامی بود که از بی نوائی راهزنی می کرد و زنش که مادر کورش بود وارگسته نام داشت و از راه بز چرانی نان می خورد . کورش خود را بدان پیشکار سپرد تا از او دستگیری کند . او را به رُفتگری گماردند و پس از چندی سرایدار گشت . رفته رفته دارای جامه های پاکیزه تری شد و پیشکار او را از گروه رفتگران بیرون کاخ ب میان آنان که سرای ویژه پادشاه را پاک میکردند فرستاد و بزرگ اینان را سپرد تا از کورش سرپرستی کند . سالار رفتگران مردی بسیار سختگیر بود و گاهی کورش را تازیانه میزد بنابر این وی به مشعل دار شاه پناهنده شد این مرد با مهربانی کرد و او را یکی از مشعل داران ساخت .
کورش در این پایگاه نیز به خوبی پیشرفت نمود . سپس او را به فرمان ارتم بر که « می بُد » یعنی بزرگ جام داران شاه بود و به دست خود بدو باده می پیمود ، فرستاد وی با کورش رفتاری سخت نیکو داشت و کار پر کردن جام های دوستانی را که مخوان شاه بودن بدو سپرد
.