حمله و فتح لودیه توسط کورشروایت گزنفنکورش
گشودن ساردیس و سرنوشت کرزوس به روایت گزفن

کرزوس پس از افتادن شهر به دست پارسیان به کاخ خود پناه برد و از کورش زنهار خواست. پارسی پیروز مند سربازانش را از تاراج کردن شهر بازداشت و با کرزوس گفتگوئی فیلسوفانه به میان اورد . کرزوس داستان رای زدنش با هاتف دلفی برای کورش بازگفت و افزود که بد کرد خود را نشناخت و فریب همسایگانش را خورد و به جنگ پارسیان روی اورد.
کورش که از سرنوشت وی پند گرفته بود او را آزادی بخشید و دختران و خدمتگزارانش را به وی باز داد . لیکن بفرمود از ان پس در کارهای سیاست و جنگ دخالت نکند
کرزوس پذیرفت و کورش را نماز برد و سپاس گزارد . ک.رش از آن پس کرزوس را همواره در همه مسافرت هایش با خود میبرد تا هم از همدمیش لذت برد و هم خیالش از سوی وی بکلی راحت باشد
پیداست که قسمت دوم روایت گزفن از داستنای که هردوتوس آورده است آب میخورد ، نیمه اول را هم میتوان تحریفی از همان ماخذ دانستا . به عبارت دیگر گزفن روایت هردوتوس و با کخیلیدیس را میدانسته است لیکن چیزی نوشته است که به نظر وی با شان و منش قهرمانش ، کورش سازگاری داشته باشد >
>
>
.