باب ششم در قناعت

یکی را ز مردان روشن ضمیر

یکی را ز مردان روشن ضمیر

امیر ختن داد طاقی حریر

نپوشید و بوسید آنجا زمین

که بر شاه عالم هزار آفرین

ز شادی چو گلبرگ خندان شکفت

نپوشید و دستش ببوسید و گفت:

چه خوب است تشریف شاه ختن

وز او خوب تر خرقه ی خویشتن

گر آزاده ای بر زمین خسب و بس

مکن بهر قالی زمین بوس کس

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *