شعراقرن پنجم هجری - 388 الی 485 شمسی
زندگی نامه قطران تبریزی
قطران تبریزی از مشاهیر شاعران ایران در قرن پنجم هجری است . نسخه ای از دیوان او به خط انوری در سال 514 – 529 هجری قمری – نوشته شده است . گویا قطران از طبقه دهقانان بود که از دهقانی به شاعری افتاده بود چنانکه خود او گفته :
یکی دهقان بدم شدم شاعر زنادانی
مرا از شاعری کردن تو گرداندی به دهقانی
از معاصران قطران ناصر خسرو قبادیانی است که در سفر خود هنگام عبور از تبریز با قطران دیدار کرده و او را در جوانی و هنگام مطالعه آثار شاعران مشرق دیده بود که اشکالاتی در مواردی از لغت دریداشتو برای رفع آنها به ناصر خسرو مراجعه کرد
علت عدم اعتیاد قطران به زبان فارسی دری آن بود که خود به لهجه ایرانی « آذری » خوگرفته و طبعا پاره ای لغات و اصطلاحات اهل مشرق را که ویژه زبان محلی آنان بود نمی شناخت
قطران شاعری توانا و نیکو سخن است . تمایل وی به صنایع شعری از قصاید او پیداست .و کمتر قصیده اوست که از مضامین دلپذیر خالی باشد . غزلهای او به روانی و دل انگیزی ممتاز است
یکی از وجوه اهمیت قطران آنست که وی نخستین کسی است که در آذربایجان به پارسی دری آغاز سخنوری کرده و پیشوای شاعران آن سامان گردیده است در دیوان این شاعر ، خواننده فقط با یک سبک مواجه نیست و گهگاه به اشعاری بر می خورد که درست لحن عهد سامانی را دارد مگر آنکه علتت این تشابه فراوان را که در میان آثار قطران و شاعران عهد سامانی را دارد . مگر آنکه علت این تشابه فراوان را که در میان آثار قطران و شاعران عد سامانی به چشم می خورد
تتبع آن شاعر در دیوانهای شعرای قرن چهارم بدانبم اشعار زیر از قصیده ایست که شاعر در وصف زلزلهتبریز به سال ۴۲۱ – ۴۳۴ هجری قمری – رخ داد گفته است :
نبود شهری در افاق خوشتر از تبریز به ایمنی و به مال و به نیکویی و جمال
ز ناز و نوش همه خلق بود نوشانوش ز خلق و مال همه شهر بود مالامال
در او به کام دل خویش هر کسی مشغول اسیر و بنده و سالار و فاضل و مفضال
یکی به خدمت ایزد ریال یکی به خدمت خلق یکی به جستن نام و یکی به جستن مال
یکی به خواستن جام بر سماع غزل یکی به تاختن یوز بر شکار غزال
به روز بودن با مطربان شیرین گوی به شب غنودن با نیکوان مشکین خال
ای مرا دیدار تو جان و جهان بی تو هرگز نی جهان خواهم نه جان
ای جهان جان چه شادی باشدم چون نباشی با من ای جان جهان
ای به سان حور و آئین پری با که دیگر کرده ای آئین به سان
نیکو بودی شدی نا نیکخو مهربان لودی ، شدی نامهربان
.
اگر شما تاریخ را میدانستید اینجوری نمیگفتید اگر به زمان سلجوقیان دقت کنید آن زمان پایتخت آنها اصفهان بود و چندین صد سال ها این حکومت را پایدار کردند و به مرور زمان دوباره مغول ها کم کم قدرت را به دست میگرفتند و عثمان اجازه نداد امپراطوری ترک ها از بین برود و ادامه یافت و اگر شما میدانستید قدمت تبریز از هران هم بیشتر است و بنا های تاریخی نیز و اگر تورکی بلد بودید میدانستید که زبان قدیم تبریز مقل زبان آذربایجانی ها بود
استاد قطران تبریزی هیچگاه از دیار پارس نیست او یک مرد ترک تبار است
در سایتتون به این اشاره شود
اجرکم عند الله
دیار ترک به جایی گفته میشود که مردمان زرد پوست و چشم بادمی ترک زندگی میکنند مثل ترکمنستان و ازبکستان و قزاقستان ..تبریز سرزمین ایران است با مردمانی از نژاد آریایی که ناملایمات زندگی در برهه مردمانش را ترک زبان کرد همچون ترکیه که نژادن یا کرد هستند یا یونانی اما روزگاری عثمانیان آنان را ترک زبان کردند همچون مصری که عرب ها روزگاری آنان را عرب زبان کردند و همچون ده هه و صدها نقطه دیگر در دنیا .