بفرمود خسرو که بنهید خوان بزرگان برتر منش را بخوان…
بیشتر بخوانید »داستان بیژن و منیژه
چو آگاهى آمد بشاه دلیر که از بیشه پیروز برگشت…
بیشتر بخوانید »چو این گفته بشنید ترک دژم بلرزید و برزد یکى…
بیشتر بخوانید »چو خورشید سر بر زد از کوهسار سواران توران ببستند…
بیشتر بخوانید »بشد تا بدرگاه افراسیاب بهنگام سستى و آرام و خواب…
بیشتر بخوانید »بدانگه که رستم ببر بر گره بر افگند و زد…
بیشتر بخوانید »منیژه بیامد بدان چاه سر دوان و خورشها گرفته ببر…
بیشتر بخوانید »منیژه خبر یافت از کاروان یکایک بشهر اندر آمد دوان…
بیشتر بخوانید »چو سالار نوبت بیامد بدر بشبگیر بستند گردان کمر همه…
بیشتر بخوانید »ز رستم بپرسید پس شهریار که چون راند خواهى برین…
بیشتر بخوانید »