چو گرگین نشان تهمتن شنید بدانست کآمد غمش را کلید…
بیشتر بخوانید »داستان بیژن و منیژه
در باغ بگشاد سالار بار نشستنگهى بود بس شاهوار بفرمود…
بیشتر بخوانید »بروز چهارم گرفتند ساز چو آمدش هنگام رفتن فراز بفرمود…
بیشتر بخوانید »و ز آنجا بایوان رستم شدند بره بر همى راى…
بیشتر بخوانید »چو بر نامه بنهاد خسرو نگین بشد گیو و بر…
بیشتر بخوانید »نویسنده نامه را پیش خواند وزین داستان چند با او…
بیشتر بخوانید »چو نوروز فرخ فراز آمدش بدان جام روشن نیاز آمدش…
بیشتر بخوانید »و ز آنجا بیامد بنزدیک شاه دو دیده پر از…
بیشتر بخوانید »چو یک هفته گرگین بره بر بپاى همى بود و…
بیشتر بخوانید »بگرسیوز آنگه بفرمود شاه که بند گران ساز و تاریک…
بیشتر بخوانید »