اردشیر بابکان

اردشیر بابکان

کشتن اردشیر، هفتواد را

چو آگاه شد زان سخن هفتواد دلش گشت پر درد…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

دیدن گلنار اردشیر را و مردن بابک

یکى کاخ بود اردوان را بلند بکاخ اندرون بنده‏یى ارجمند…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

بر تخت نشستن اردشیر

ببغداد بنشست بر تخت عاج بسر بر نهاد آن دلافروز…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

گریختن اردشیر با گلنار

چو شد روى کشور بکردار قیر کنیزک بیامد بر اردشیر…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

سرگذشت اردشیر با دختر اردوان

بدانگه که شاه اردوان را بکشت ز خون وى آورد…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

آگاهى یافتن اردوان از کار گلنار و اردشیر

چنان بد که بى‏ماه روى اردوان نبودى شب و روز…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

گفتگوى اردشیر با وزیر

چو هنگامه زادن آمد فراز از ان کار بر باد…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

نامه نوشتن اردوان به پسر خود بهمن

چو شب روز شد بامداد پگاه بفرمود تا باز گردد…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

گوى زدن شاپور و شناختن او را پدر

بیامد بشبگیر دستور شاه همى کرد کودک بمیدان سپاه‏ یکى…

بیشتر بخوانید »
اردشیر بابکان

گرد کردن سپاه، اردشیر

وزین سو بدریا رسید اردشیر بیزدان چنین گفت کاى دستگیر…

بیشتر بخوانید »