شرق اندوه
گزار
باز آمدم از چشمه خواب، کوزه تر در دستم.
مرغانی میخواندند. نیلوفر وا میشد. کوزه تر بشکستم.
در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم.
.
باز آمدم از چشمه خواب، کوزه تر در دستم.
مرغانی میخواندند. نیلوفر وا میشد. کوزه تر بشکستم.
در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم.
.