شبنم مهتاب می بارد. دشت سرشار از بخار آبی گل…
بیشتر بخوانید »در بیداری لحظه ها پیکرم کنار نهر خروشان لغزید. مرغی…
بیشتر بخوانید »در تاریکی بی آغاز و پایان دری در روشنی انتظارم…
بیشتر بخوانید »از مرز خوابم می گذشتم، سایه تاریک یک نیلوفر روی…
بیشتر بخوانید »در باغی رها شده بودم. نوری بیرنگ و سبک بر…
بیشتر بخوانید »مرداب اتاقم کدر شده بود و من زمزمه های خون…
بیشتر بخوانید »