میان دو تن دشمنی بود و جنگ سر از کبر…
بیشتر بخوانید »سعدی
شیخ اجل سعدی
شبی دعوتی بود در کوی من ز هر جنس مردم…
بیشتر بخوانید »شنیدم که از پارسایان یکی به طیبت بخندید با کودکی…
بیشتر بخوانید »ملک زاده ای ز اسب ادهم فتاد به گردن درش…
بیشتر بخوانید »شبی خفته بودم به عزم سفر پی کاروانی گرفتم سحر…
بیشتر بخوانید »تکش با غلامان یکی راز گفت که این را نباید…
بیشتر بخوانید »به طفلی درم رغبت روزه خاست ندانستمی چپ کدام است…
بیشتر بخوانید »شنیدم که پیری پسر را به خشم ملامت همی کرد…
بیشتر بخوانید »ز عهد پدر یادم آید همی که باران رحمت بر…
بیشتر بخوانید »خرابت کند شاهد خانه کن برو خانه آباد گردان به…
بیشتر بخوانید »