عرض گاه و دیوان بیاراستند کلید در گنجها خواستند سپاه…
بیشتر بخوانید »شاپور ذو الاكتاف
یکى مرد بود از نژاد سران هم از تخمه نامور…
بیشتر بخوانید »برانوش چون پاسخ نامه دید ز شادى دل پاک تن…
بیشتر بخوانید »ز شاهیش بگذشت پنجاه سال که اندر زمانه نبودش همال…
بیشتر بخوانید »ز شاپور زان گونه شد روزگار که در باغ با…
بیشتر بخوانید »بشاهى برو آفرین خواندند همه مهتران گوهر افشاندند یکى موبدى…
بیشتر بخوانید »چو یک چند بگذشت بر شاه روز فروزنده شد تاج…
بیشتر بخوانید »بشبگیر شاپور یل بر نشست همى رفت جوشان کمانى بدست…
بیشتر بخوانید »ز خاور چو خورشید بنمود تاج گل زرد شد بر…
بیشتر بخوانید »چنان بد که یک روز با تاج و گنج همى…
بیشتر بخوانید »