چو کىخسرو آمد برین روى آب ازو دور شد خورد…
بیشتر بخوانید »جنگ بزرگ کی خسرو با افراسیاب
چو بشنید افراسیاب این سخن پشیمان شد از کردههاى کهن…
بیشتر بخوانید »سپیده دمان گاه بانگ خروس ز درگاه برخاست آواى کوس…
بیشتر بخوانید »ازان شاد شد شاه و بنواختشان یکایک باندازه بنشاختشان در…
بیشتر بخوانید »شب تیره چون روى زنگى سیاه کس آمد ز گستهم…
بیشتر بخوانید »و ز آن پس بیامد خرامان دبیر بیاورد قرطاس و…
بیشتر بخوانید »چو شد کار پیران ویسته بسر بجنگ دگر شاه پیروز…
بیشتر بخوانید »یکى نامه نزدیک فغفور چین نبشتند با صد هزار آفرین…
بیشتر بخوانید »ز لشکر فرستادگان برگزید که گویند و دانند گفت و…
بیشتر بخوانید »سپهدار توران از ان سوى جاج نشسته بآرام بر تخت…
بیشتر بخوانید »