زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود. ناگهان…
بیشتر بخوانید »طنز
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که:…
بیشتر بخوانید »مدیر و ۱۰ نفر از کارکنانش از طناب بال گردی…
بیشتر بخوانید »زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود. ناگهان…
بیشتر بخوانید »میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که:…
بیشتر بخوانید »یه روز مسوول فروش، منشی دفتر، و مدیر شرکت برای…
بیشتر بخوانید »در واقع خانومها دوستان خوبی نیستن و واسه همین به…
بیشتر بخوانید »نام : کمال کلاس :دومدبستان موزو انشا : عزدواج! هر…
بیشتر بخوانید »مدیر و ۱۰ نفر از کارکنانش از طناب بال گردی…
بیشتر بخوانید »صدای زنگ تلفن – دخترک گوشی رو بر میداره سلام…
بیشتر بخوانید »پشت درب اطاق عمل نگرانی موج میزد. بالاخره دکتر وارد…
بیشتر بخوانید »