سخنهاى آن نامور پیشگاه چو بشنید بهمن بیامد براه بپوشید…
بیشتر بخوانید »اسفندیار
کمان بر گرفتند و تیر خدنگ ببردند از روى خورشید…
بیشتر بخوانید »چو آن نامه بر خواند اسفندیار ببخشید دینار و بر…
بیشتر بخوانید »یکى کوه بد پیش مرد جوان برانگیخت آن باره را…
بیشتر بخوانید »و زان روى رستم بایوان رسید مر او را بران…
بیشتر بخوانید »سخنگوى دهقان چو بنهاد خوان یکى داستان راند از هفتخوان…
بیشتر بخوانید »چو بشنید رستم ز بهمن سخن پر اندیشه شد نامدار…
بیشتر بخوانید »ببودند هر دو بران راى مند سپهبد بر آمد ببالا…
بیشتر بخوانید »غم آمد همه بهره گرگسار ز گرگان جنگى و اسفندیار…
بیشتر بخوانید »