سرچشمه رویشهایی دریایی، پایان تماشایی. تو تراویدی: باغ جهان تر…
قصه ام دیگر زنگار گرفت: با نفس های شبم پیوندی…
نیها، همهمهشان میآید. مرغان، زمزمه شان میآید. در باز و…
اینجاست، آیید، پنجره بگشایید، ای من و دگر منها: صد…
از هجوم نغمه ای بشکافت گور مغز من امشب: مرده…
درآ، که کران را برچیدم، خاک زمان رفتم، آب «نگر»…
میرویید، در جنگل خاموشی رویا بود. شبنمها بر جا بود.…
شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است…
سایه شدم ، و صدا کردم: کو مرز پریدنها، دیدنها؟…
تنها به تماشای چهای؟ بالا، گل یک روزه نور. پایین،…