شعرامعاصرنویسندگان

زندگی نامه سلمان هراتی

سلمان هراتی در سال ۱۳۳۸ در روستای مرزدشت تنکابن مازندران در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. درس‌های ابتدایی تا پایان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند. سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد و پس از دو سال در رشتهٔ هنر، مدرک فوق دیپلم اخذ کرد. وی پس از پایان تحصیلات در یکی از مدارس روستاهای دور لنگرود مشغول تدریس شد.

تخلص او در اشعارش «آذرباد» بود و در شعرهایش میتوانیم تاثیر از سهراب سپهری و فروغ فرخزاد را نگاه کنیم او حتی یکی از شعرهایش را تقدیم به سهراب سپهری کرده بود دوستی او با سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور زبانزد است ، سیدحسن حسینی بعد از مرگ سلمان یکی از بهترین آثار ادبیش یعنی کتاب “بیدل ، سپهری و سبک هندی” را تقدیم به او کرد و قیصر امین پور هم کلیات او را منتشر کرد. سلمان هراتی به عنوان شاعری دگراندیش به حساب میآید.

ویژگی های شعر سلمان

سلمان هراتی از شاعارن بنام عصر انقلاب است که زبان و اندیشه و دیدگاه نوینی در اشعارش جلوه گر است شعر سلمان با تصاویر بدیع از طبیعت و حالات درونی انسان  ارتباط با خدا ، ویژگی خاص و لحن مختص به خود است .

زبان شعر او صمیمی و ساده است او تمام صداقت و صمیمیت خود را در قالب شعر هایش میریخت .شعر او در عین ارتباط داشتن تنگاتنگ با طبیعت و راز و نیاز با خدا دارای مضمونی اجتماعی و پر شور است .

شعر سلمان از نظر لحن و بیان تصاویر طبیعت و زندگی و سادگی گفتار ، شباهت هایی با شعر سهراب دارد ، سلمان در ثالبهای گوناگون شعر سروده است اما بیشترین سروده های او در قالب شعر منثور – شعر سپید – است ۰

در اشعار او تاثیرهایی از شاعرن مطرح معاصر دیده میشود که البته تقلید گونه نیستو در خلال زبان شعر او اصالت و خلاقیت شاعر در آ،رینش تصاویر و اندیشه و نوگرایی ذهن و زبان او هویداست.

شعر سلمان

خواننده شعرهای سلمان هراتی، در وهله نخست بیش از هر چیز با ایدئولوژی شاعر مواجه می شود. بیشتر اشعار سلمان، مستقیم یا غیر مستقیم به بازگویی جهان بینی، اعتقادات و برداشت های اجتماعی و سیاسی او می پردازد. سلمان هراتی شعر را برای ادای تعهد اجتماعی و حتی گاه سیاسی خود می داند. آنجا که سلمان از وطن می گوید، منظورش ایران معاصر است و در وصف آن، نه به تاریخ سرک می کشد و نه مختصات فرهنگ ملی را برجسته می کند، بلکه از ایرانی سخن می گوید که نام خیابان هایش را شهیدان برگزیده اند، بهشت زهرایی دارد که آبروی زمین است، میزبان حضرت امام رحمه الله بوده و به واسطه جنگ، چندین تابستان است که در خون و آفتاب می رقصد.

زبان شعر سلمان

زبان شعر سلمان هراتی، زبان شعر انقلاب است. او را می توان از تأثیرگذارترین شاعران در حوزه زبان این دوره دانست. کمتر خواننده ای است که در ارتباط برقرار کردن با شعر سلمان به مشکل بیفتد. در شعر او، کلمات طوری در کنار هم چیده شده اند که هیچ کدامشان برای بقیه غریب نیست. سلمان در شعرهای نو خود ثابت کرده که توانایی بهره گیری از عامیانه ترین لغات را دارد. البته ۲۷ سال سن و ۱۰ سال شاعری، زمان اندکی برای هراتی بود تا زبان شعر خود را بارور کند و شعرهای جدید بیافریند.

شاعر شعر جنگ

زنده یاد سلمان هراتی، جزو پانزده شاعر برگزیده بیست سال شعر جنگ است که در سال ۱۳۷۹ معرفی شد. او یکی از شاعران برجسته و توانا در عرصه انقلاب و شعر جنگ است که خیلی زود انقلاب را درک و آن را در اشعارش منعکس کرد. شعر سلمان، سرشار از عشق، ایمان و خلوص است که ارزش های بی بدیل هویت انسانی را نشان می دهد. در شعر او جنگ عنصری ضدبشری و ویران کننده نیست، بلکه زیبا و واجب است و رنگ دفاع مقدس به خود می گیرد:

وقتی که از هوای گرفته بودن.

به سمت جبهه می آیی.

تمام تو در معیت آفتاب است.

زیر کسای متبرک توحید.

نگاه معنوی

پیوند مسائل اجتماعی با دنیای انتزاعی، نقطه عطفی در شعر متعهد بعد از انقلاب است. نگاه معنوی به موضوعات اجتماعی، در شعر سلمان هراتی به اوج خود می رسد.این نوع نگاه، شعر سلمان را سرشار از امید و بشارت کرده است. او در شعرهایش به مردم آینده ای درخشان را نوید می دهد. این بشارت و امید از سرچشمه باوری است که سلمان به انقلاب اسلامی دارد. از این رو چنین می سراید:

دیروز اگر سوخت ای دوست غم  برگ و بار من و تو‌‌

امروز می آید از باغ  بوی بهار من و تو

دیروز درغربت باغ  من بودم و یک چمن داغ

امروز خورشید در دشت  آیینه دار من و تو

شعر اعتراض و هشدار

پس از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، رفته رفته ناکامی ها و نامرادی ها که معلول عواملی چون از یاد رفتن برخی از ارزش ها بود، نمایان شد. شعر اعتراض سلمان، زورگویان و زراندوزانی را مورد خطاب قرار می دهد که بدون توجه به مفاهیم و ارزش های انقلاب، در پی منافع خویش هستند.

چرا سهم عبداللّه

جریب جریب زحمت است و حسرت

و سهم ناصرخان

هکتار محصول است و استراحت؟…

ما در مقابل آمریکا ایستاده ایم

اما چرا هنوز کیومرث خان خرش می رود

عبدالله با داس

هر شب چند خوک سر مزرعه می کشد

اما وقتی ارباب می آید، مجبور است تعظیم کند

چرا عبدالله مجبور است به این خوک تعظیم کند؟…

 

آثار :

  1. از آسمان سبز (مجوعه شعر  1365).
  2. دری به خانهٔ خورشید (مجوعه شعر ۱۳۶۸).
  3. از این ستاره تا آن ستاره (شعر برای کودکان ۱۳۶۷)

 

 

سجاده ام کجاست

می خواهم از همیشه ی این اضطراب برخیزم

این دل گرفتگی مداوم شاید،

تأثیر سایه ی من است،

که این سان گستاخ و سنگوار

بین خدا و دلم ایستاده ام.

سجاده ام کجاست؟

 

 

 

پیش ازتو آب معنی دریا شدن نداشت                 شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت

بسیار بود رود در آن برزخ کبود                      اما دریغ زهرهٔ دریا شدن نداشت

در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار                حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت

گم بود درعمیق زمین شانهٔ بهار                      بی تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت

دلها اگر چه صاف ولی از هراس سنگ             آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت

چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق        این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت

 

کنار شب می ایستم

چشم بر شمد سورمه ای آسمان می اندازم

ستاره ها

با نخ نور گلدوزی شده اند

و من می شنوم زمزمه درختان را

– «چه ملایمت خنکی!

من آبستن یک شکوفه ام

که همین تابستان گلابی می شود.»

کنار شب می ایستم

شب از تو لبریز است

من در دو قدمی تو

در زندان قزاق گرفتارم

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫7 نظرها

  1. مرگ
    سخت می لرزد تنم از بید لرزان بیشتر
    سرد سردم از نفسهای زمستان بیشتر

    بی تو می ترسم من از جادوگران شهر شب
    از شب چشمانشان،،از چشم شیطان بیشتر

    مثل کودکهای کار و ژنده پوش و دوره گرد
    بی تو رنگ دوده ام از شهر تهران بیشتر

    بی تو تلفیق غم و بغض و غروب و غصه ام
    رنگ بغضم از شب شام غریبان بیشتر

    مرگ می آید سحر از لای درها بی صدا
    مرگ را حس میکنم از سربداران بیشتر

    مرگ می آید صدایش چون صدای زوزه ها
    بی تو شبها غرق ترسم از بیابان بیشتر
    #مجید_مومن

  2. عااااااااااالی بود خیلی کمکم کرد
    درضمن من عااااشق معلم ادبیاتمونم(خانم عامریان)خییییییییلی گله گل!!!

  3. سلام در مورد سلام فقط شنیده ام
    او باعث افتخار ما است اگر به عنوان یک انسان به ارزش والای انسانی ایمان داشته باشیم و بر این باور برسیم که خداوند تبارک وتعالی به همه انسانها به تناسب فراخر حالشان و با خلاقیت خود به هر کسی نیروهایی را به صورت بالقوه داده است و این ما هستیم که با تلاش کوششمان باید آن موهبت های الهی را به بالفعل تبدیل کنیم پس نامدار شدن به تلاش و کوشش انسانهایی مثل سلمان است تا باشد سلمانهایی دیگر پس باید تلاش کرد…

  4. سلام
    در مرود سلمان هراتی تذکره های زیادی به زبان فارسی هست
    یکی از مختصر و مفید ترین زندگی نامه ها همین تذکره بالاست
    ولی شما میتوانید در تذکره شعرای معاصر ایران شرح کاملتری از زندگی ایشان را مالعه کنید

    با تشکر

  5. سلام علیکم من به جستجواز سلمان هراتی می کردمواز شما کمک می خواهدایا هیچ کتاب یا هیچ یادداشتها از او غیر این مقاله می داشتیم؟

  6. سلام من یکی از دوستان سلمان بودم که در سال های ۱۳۵۹ الی ۱۳۶۱ در شهرستان اصفهان در پادگان توپخانه وموشکها واحد دژبان مرکز با هم خدمت میکردیموایشان برای سالروزپیروزی انقلاب شعرهایش را دکلمه میکرد وجای دوستان سلمان بسیار خالی بود وبعداز خدمت به اتفاق یکی از دوستان هم خدمتی بنام مهدی اسلامی به منزل ایشان در تنکابن روستای مرزدشت رفته وشب را مهمان ایشان بودیم .
    واین یکی از بهترین خاطره های من در زندگی ام است .
    روحش شاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *