باب هشتم در آداب صحبت و همنشنى
حکایت هر آنچه زود برآید ، دیر نپای

هر آنچه زود برآید ، دیر نپاید .
خاک مشرق شنیده ام که کنند
به چهل سال کاسه ای چینی
صد به روزی کنند در مردشت
لاجرم قیمتش همی بینی
مرغک از بیضه برون آید و روزی طلبد
و آدمی بچه ندارد خبر و عقل و تمیز
آنکه ناگاه کسی گشت به چیزی نرسید
وین به تمکین و فضیلت بگذشت از همه چیز
آبگینه همه جا یابی ، از آن قدرش نیست
لعل دشخوار بدست آید ، از آن است عزیز
.