باب سوم در فضيلت قناعت
حکایت شلغم پخته به که نقره خام

همچنین در قاع بسیط مسافری گم شده بود و قوت و قوتش به آخر آمده و درمی چند بر میان داشت . بسیاری بگردید و ره به جایی نبرد ، پس به سختی هلاک شد . طایفه ای برسیدند و درمها دیدند پیش رویش نهاده و بر خاک نبشته :
گر همه زر جعفرى دارد
مرد بى توشه برنگیرد کام
در بیابان فقیر سوخته را
.