باب سوم در فضيلت قناعت

حکایت مرغ بریان به چشم مردم سیر

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم . به جامع کوفه درآمدم دلتنگ ، یکی را دیدم که پای نداشت . سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم .

مرغ بریان به چشم مردم سیر

کمتر از برگ تره بر خوان است

و آنکه را دستگاه و قوت نیست

شلغم پخته مرغ بریان است

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *