شعرامعاصر

زندگی نامه مهدی اخوان ثالث متخلص به م. امید

مهدی اخوان ثالث متخلص به م. امید در سال ۱۳۰۷ در مشهد چشم به جهان گشود. در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد.و در سال ۱۳۲۷ به تهران امد و کار خود را با معلمی اغز کرد و در ادامه به همکاری با مطبوعات ، شرکت در کارهای سینمایی و نویسندگی و کار برای برنامه های رادیویی و بنیاد فرهنگ ایران کار خود را ادامه داد

در سال ۱۳۳۰ ارغنون  اولین مجموعه شهری خود را به چاپ رساند و با آخر شاهنماه در سال ۱۳۳۸ به شهرتی بسیار رسید

اخوان ثالث را باید از پیشکسوتان شعر امروز فارسی و به ویژه شعر نو حماسی دانست وی در جوانی با شعر کلاسیک آشنا میشود و به سرودن قصیده و غزل میپردازد و بنیان کاری خود را بر پایه عر کلاسیک بنا مینهد . در ابتدا با شعر نیما به مخالفت میپردازد و لی بعد از ورود به تهران و آشنایی بیشتر با شعر نیما سبک اورا کشف میکند و اسلوب شعری خود را زیر تاثیر شعر نیما دگرگون میکند .

 

اخوان ثالث اقیده دارد که قالب های شعر فارسی همیشه زنده و جاندارند و شاعر امروزی میتواند همچنانکه ر قالبهای نیمائی شعر می سراید ، از قالبهای کهن نیز استفاده کند . در هر خوان را میتوان از نخستین شاعرانی دانست که به خوبی به تحلیل  دقیق شعر نیمایی به ویژه از لحاظ وزن و قالب ، پرداخته و به درک آن نائل لمده است و در واقع او فزرزندیستکه تجارب پدر را آموخته و حتی از ان فراتر رفته است .

اخاون ثالث وزن را با شعر فارسی همراز و همدم میداند و نمی خواهد آن را از شعر بگیرد زیرا شعر بی وزن را شعر کامل نمیداند و وزن را برای شعر موهبتی می شمارد . قافیه از نظر او برای شعر نوعی پیرایه و نیز نوعی مرزبندی است و آن را به کلی رد نمیکند و نشان میدهد که شعر بدون قافیه ، تعادل و توازن خود را از دست می نهد و از هم پاشیده و در هم ریخته به نظر میرسد .

زبان اخوان ، زبانی کاملا مستقل و تازه و ویژه خود اوست این زبان ساخته ذهن شاعریست افریننده که شعر کلاسک فارسی را خوب فهمیده و از جوانی با آن خو گرفته است و همین انس و الفت وا با شعر گذشته است که ذهن او را به سوی افقهای تازه گشوده است .زبان اخوان ثالث لحنی حماسی دارد : لحنی که ریشه در اشعار فردوسی و ناصر خسرو و بهار دارد .

شاعر با شور و هیجان پا به میدان اجتماع نهاده و خیلی زود گرفتارشکست میشود و به وحشت میافتد . از این پس تمام وجود او را ناامیدی و غم سرد و سنگینی فرا میگیرد و او حماسه سرای غمها میشود .

سلامت را نمیخواهند ساخ گفت

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دسته ا پنهان

نفس ها ابر ، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلت های بلور اجین

زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه

غبار آلود مهر و ماه

زمستان است

به طور کلی اخوان ثالث شاعری است که گویی چیزی جز ناامیدی و ترسو شکست در دلش راه نیافته . اخوان در شعر های تغزلی به توصیف حالتهای درونی خود میپردازد و در اینگونه اشعار ، احساس شاعرانه همراه با نوعی تفکر و اندیشه جلوه گر میشود .

لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه هستم

باز میلرزد دلم دستم

باز گویی در های دیگر هستم

های مپریشی صفای زلفکم را باد

های مخراشی به غفلت گونه ام را تیغ

آبرویم را نریزی دل

لحظه دیدار نزدیک است

سبک شعری اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث از پیش‌کسوتان شعر امروز فارسی به ویژه شعر حماسی و اجتماعی است. او را شاعر حماسه‌های شکست می‌نامند. شعر اخوان ریشه در ادبیات گذشته ایران دارد که هم از نظر زبان و هم از نظر مضمون قوی و پر بار است. او در شعرش کلمات زبان محاوره را به راحتی در کنار کلمات ادبی فاخر می‌نشاند و از این حیث زبان غنی و خاص خود را داراست که در میان شاعران معاصر کاملاً مشخص است.

اشعار او ریشه های اجتماعی و عاشقانه دارد. اخوان در جوانی با شعر کلاسیک فارسی آشنا شد و به سرودن قصیده و غزل پرداخت اما همواره به دنبال نوعی تازگی در شعر بود اخوان و در پی آشنایی با نیما و تحت تأثیر شعر او دگرگون شد.

اشعار نخستین او تماماً به شیوه کهن است که حاکی از توانایی وی در سرودن به شیوه سنتی است. سبک‌ شعریی اخوان‌ ثالث‌ در اغلب‌ مجموعه‌ های‌ او سبک‌ حماسیی و اساطیری‌کهن‌ با الهام‌ از ‌فردوسی است‌ و تأثیر شاهنامه‌ در بیشتر اشعار او آشکار است‌ بطوریکه‌ شیوه‌ شاعری‌ او نوعی سبک‌ خراسانی نوین‌ است‌.

 اما آنچه وی را در مقام شاعری صاحب سبک معرفی می کند اشعار نو و تازه اوست که آغاز آنرا می‌توان در مجموعه “زمستان” دانست. اخوان وزن را با شعر فارسی همراز و همدم می‌دانست و نمی‌خواست آنرا از شعر بگیرد. قافیه را هم برای تعادل و توازن و تناسب شعر لازم می‌دانست و آنرا به کلی رد نمی‌کرد.

زبان وی کاملاً مستقل، تازه و ویژه خود اوست. زبان او مجموعاً لحن حماسی دارد. لحنی که ریشه آنرا در اشعار فردوسی، ناصر خسرو و بهار می‌توان یافت.

اخوان از تغزل گویی به حماسه سرایی رسید و شاعری اجتماعی شد. او باشور و هیجان پای به میدان اجتماع گذاشت اما خیلی زود گرفتار شکست شد و به وحشت افتاد. از این پس تمام وجود او را ناامیدی فرا گرفت و او حماسه سرای غم‌ها گشت.

 منتقدان و محققان، اشعار اخوان را به سه دوره تقسیم می کنند:

دوران نخست که از حدود بیست سالگی او آغاز شد و تا سال ۳۲ ادامه یافت. در این دوران او اشعاری به سبک قدما می سرود. در این دوران بود که به گفته مرتضی کاخی ملک الشعرای بهار آینده شعری خوبی برای اخوان آرزو می کند. در این دوران م. امید به زبانی فاخر و متشخص نزدیک می شود.

دوران دوم فعالیت ادبی او از بعد بیست و هشت مرداد ۳۲ آغاز می شود و تا حوالی سال های پنجاه تا پنجاه و یک ادامه می یابد. اخوان در این دوران به طور جدی به شعر نیمایی می پردازد و با تسلطی که به اوزان ادبیات کلاسیک دارد و با علاقه ای که به زبان خراسانی نشان می دهد، ازهم آمیزی آنها با شعر نیمایی اشعاری خلق می کند که از نظر وزن و قافیه، زبان و مضمون کاملا نو و متفاوت اند. در این دوران است که مضامین سیاسی و فلسفی در اشعار او جان می گیرند و به دلیل اشعار این دوران، که دوران پس از شکست نهضت ملی است، او شاعر حسرت ها و حماسه های شکست خورده لقب می گیرد. کار او با زبان در این دوران رشک برانگیز است. زبان فاخر و متشخص اشعار او، همراه با مضامین نویی که به کار می گیرد، سبب آفرینش شعرهای درخشان و کم نظیری در ادبیات معاصر ایران می شود

دوران سوم فعالیت های ادبی اخوان از اوایل دهه پنجاه تا پایان روزگار او ادامه یافت. شاخص ترین کارهای اخوان در این دوره نوشتن کتاب بدعت ها و بدایع نیما یوشیج و عطا و لقای نیماست. او در کتاب نخست بدیع و عروض و قافیه، فرم و بیان شعری نیمایی را جزء به جزء شرح داده و انطباق و سازگاری آنرا با ادبیات کلاسیک ثابت کرده و به این ترتیب به تثبیت و استحکام شعر نو فارسی و به ویژه بخش نیمایی آن پرداخته است.

در شاعران معاصر کمتر کسی را داشته و داریم که به میزان اخوان بر زبان و ادب فارسی مسلط بوده است. تعریف اخوان از شعر به بیان خود وی را می‌توان نمایانگر درک عمیقش از شعر دانست :

«شعر محصول بی‌تابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته. حاصل بی‌تابی در لحظاتی که آدم در هاله‌ای از شعور نبوت قرار گرفته است. شاعر بی‌هیچ شک و شبهه طبعا و بالفطره باید به نوعی، دیوانه باشد و زندگی غیر معمول داشته باشد و این زندگیهای احمقانه و عادی که غالبا ماها داریم، زندگی شعری نیست. باید همه‌ی عمر، هستی، هوش، همت، همه‌ی خان و مان و خلاصه تمامت بود و نبود وجود را داد»

اخوان از نگاه دیگران

جمال میرصادقی، داستان‌نویس و منتقد ادبی در باره اخوان گفته‌است: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهان‌بینی و بینشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شاید این آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.

نادر نادر پور، شاعر معاصر ایران که در سال‌های نخستین ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م. امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.

نادرپور گفته‌است: «شعر او یکی از سرچشمه‌های زلال شعر امروز است و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونه‌ای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت – این سوگ گاهی به ایران کهن بر می‌گشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولا سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تاثیری از گذشته می‌توانیم ببینیم و هم تاثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی می‌توان مشاهده کرد.»

اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازه‌ای بوده و نه تقلید، و تنها از احساس خود و درک هنری اش پیروی کرده: «من نه سبک شناس هستم نه ناقد… من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفته‌ام که می‌کوشم اعصاب و رگ و ریشه‌های سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم….»

هوشنگ گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی می‌داند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. وی می‌گوید تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیه بندی، ترجیع و تکرار می‌توان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات النظیر و جناس و غیره.

اسماعیل خویی، شاعر ایرانی مقیم بریتانیا و از پیروان سبک اخوان معتقد است که اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آنها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آنها از شاگردان نیمایوشیج هستند.

به گفته آقای خویی، اخوان از ادب سنتی خراسان و از قصیده و شعر خراسانی الهام گرفته‌است و آشنایی او با زبان و بیان و ادب سنتی خراسان به حدی زیاد است که این زبان را به راستی از آن خود کرده‌است. آقای خویی می‌افزاید که اخوان دبستان شعر نوی خراسانی را بنیاد گذاشت و دارای یکی از توانمندترین و دورپرواز ترین خیال‌های شاعرانه بود. اسماعیل خویی معتقد است که اخوان همانند نیما از راه واقع گرایی به نماد گرایی می‌رسد.

وی درباره عنصر عاطفه در شعر اخوان می‌گوید که اگر در شعر قدیم ایران باباطاهر را نماد عاطفه بدانیم، شعری که کلام آن از دل بر می‌آید و بر دل می‌نشیند و مخاطب با خواندن آن تمام سوز درون شاعر را در خود بازمی یابد، اخوان فرزند بی نظیر باباطاهر در این زمینه‌است.

غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن می‌گوید مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطوره‌ای کهن و تصاویری گویا نقش کرده‌است.

زمستان در دی ماه ۱۳۳۴ سروده شده‌است. به گفته غلامحسین یوسفی، در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس می‌کند و در این میان، غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداخته‌است.

اخوان ثالث چند ماه پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریور ماه سال ۱۳۶۹ در تهران جان سپرد. وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد

آخر شاهنامه :

این شکسته چنگ بی قانون

رام چنگ چنگی شوریه رنگ پیر

گاه گویی خواب می بیند

خویش را در بارگاه پر فروغ مهر

طرفه چشم نداز شاد و شاهد زرتشت

یا پریزادی چمان سرمست

در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می بیند

روشنیهای دروغینی

کاروان شعله های مرده در مرداب

بر جبین قدسی محراب می بیند

یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را

می سراید شاد

قصه ی غمگین غربت را

هان، کجاست

پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟

با شبان روشنش چون روز

روزهای تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه

با قلاع سهمگین سخت و ستوارش

با لئیمانه تبسم کردن دروازه هایش ،‌سرد و بیگانه

هان، کجاست ؟

پایتخت این دژآیین قرن پر آشوب

قرن شکلک چهر

بر گذشته از مدارماه

لیک بس دور از قرار مهر

قرن خون آشام

قرن وحشتناک تر پیغام

کاندران با فضله ی موهوم مرغ دور پروازی

چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می آشوبند

هر چه هستی ، هر چه پستی ، هر چه بالایی

سخت می کوبند

پاک می روبند

هان، کجاست ؟

پایتخت این بی آزرم و بی آیین قرن

کاندران بی گونه ای مهلت

هر شکوفه ی تازه رو بازیچه ی باد است

همچنان که حرمت پیران میوه ی خویش بخشیده

عرصه ی انکار و وهن و غدر و بیداد است

پایتخت اینچنین قرنی

بر کدامین بی نشان قله ست

در کدامین سو ؟

دیده بانان را بگو تا خواب نفریبد

بر چکاد پاسگاه خویش ،‌دل بیدار و سر هشیار

هیچشان جادویی اختر

هیچشان افسون شهر نقره ی مهتاب نفریبد

بر به کشنیهای خشم بادبان از خون

ماه ، برای فتح سوی پایتخت قرن می آییم

تا که هیچستان نه توی فراخ این غبار آلود بی غم را

با چکاچاک مهیب تیغهامان ، تیز

غرش زهره دران کوسهامان ، سهم

پرش خارا شکاف تیرهامان ،‌تند

نیک بگشاییم

شیشه های عمر دیوان را

ز طلسم قلعه ی پنهان ، ز چنگ پاسداران فسونگرشان

خلد برباییم

بر زمین کوبیم

ور زمین گهواره ی فرسوده ی آفاق

دست نرم سبزه هایش را به پیش آرد

تا که سنگ از ما نهان دارد

چهره اش را ژرف بخشاییم

کتاب‌ شناسی

ارغنون، انتشارات تهران، (۱۳۳۰)

زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)

آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)

از این اوستا، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)

منظومه شکار، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)

پاییز در زندان، انتشارات مروارید، (۱۳۴۸)

عاشقانه‌ها و کبود (۱۳۴۸)

بهترین امید (۱۳۴۸)

برگزیده اشعار (۱۳۴۹)

در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)

دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)

زندگی می‌گوید اما باز باید زیست… (۱۳۵۷)

ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)

گزینه اشعار (۱۳۶۸)

شاملو مردی دوست داشتنی

.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *