شرق اندوه
پادمه

میرویید، در جنگل خاموشی رویا بود.
شبنمها بر جا بود.
درها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشا تر، و خدا در هر … آیا بود؟
خورشیدی در هر مشت: بام نگه بالا بود.
میبویید. گل وابود؟ بوییدن بی ما بود: زیبا بود.
تنهایی، تنها بود.
ناپیدا، پیدا بود.
«او» آنجا، آنجا بود.
.