کمبوجیهگشودن مصر توسط کمبوجیه
اقدامات نظامی کمبوجیه پس از تسخیر مصر
کمبوجیه پس از فتح مصر سه لشکر کشی دیگر را برنامه ریزی کرد یکی علیه کارخدونی ها دومی علیه آمونی ها و سومی علیه حبشی ها – اتیوپیایی ها – که عمر دراز ی میکنند و در جنوب دریای لیبی زندگی می کنند . شاه پارس در نظر داشت ناوگانی را به مقابله و حمله به کار خدونی ها بفرستد و بخشی از پیاده نظام خود را علیه امونی ها گسیل داد و برای شکست دادن اتیوپی ها نخست عوامل جاسوسی خود را بفرستد تا اطلاعات لازم را در باره آنها به دست اورده و در عین حال هدایایی ه مبرای شاه انها با خود ببرند . کمبوجیه وقتی تصمیم خود را قطعی کرد و برای جاسوسان خود برنامه ریزی مطمئنی کرد دستور داد گروهی ماهیگیر از الفانتین به نزد او بیایند که ماهیگیران زبان حبشی ها را می دانند مادامیکه ماموران او این ماهیگیران را به نزد شاه می اوردند شاه به ناوگان خود دستور حمله به کار خدونی ها را داد . فینیقی ها امتناع کردند که این حمله را صورت دهند . فنقی ها در اداره امور فنی نیروی دریایی پارس ها افرادی مهندس ، متشخص و پرهیزگار بودند . اگر چه فینیقی ها به پارس ها قول محکم و مطمئن داده بودند ولی در اینجا تعصب دینی و اخلاقی را به کنار گذاشتند و پیمان شکنی کردند زیرا که با کارخدانی ها از یک ریشه بودند
فنیقی ها تمایل به حمله و جنگ نداشتند و دیگران نیز به اندازه کافی برای حمله و جنگیدن نیرومند نبودند . به این ترتیب کارخدونی ها از به بردگی رفتن به نزد پارس ها نجات یافتند .
کمبوجیه مصلحت میدانست که فینیقی ها را به زور وادار به شرکت در جنگ نکند اگر چه انها داوطلبانه به خدمت پارس ها در آمده و قول همکاری به آنها داده بودند و باید دانست که نیروی دریایی هخامنشی وابسته به کارشناسان و تکنسین های فینیقی بود و به راستی بدون همکاری آنان ماشین جنگی کمبوجیه در افریقا از کار افتاد. قبرسی ها هم داوطلبانه به خدمت پارس ها در آمده و در نبرد علیه مصریان با پارس ها همکاری کردند
زمانی که ماهیگیران به حضور کمبوجیه رسیدند شاه پارسی آنها را یا هدایا به سوی اتیوپی ها فرستاد . هدایا عبارت بود از لباسهای فاخر و بسیار گرانبها ، گردنبند طلا و دستبند طلا ، خمره ای پر از مربا و خمره ای پر از شراب خرما که پادشاه برای اتیوپی ها به آنها سپرد و ماموریتمورد نظرش را به آنها ابلاغ کرد . گویا اتیوپی ها که هیئت ایرانی به سوی انها رفت بلندقدترین و زیباترین انسانها هستند . آنها عادت و اداب و سننی ویژه دارند که انها را از انسانهای دیگر متمایز می کند . انها در ارتباط با حکومت سلطنتی چنین ادابی دارند : از میان شهروندان آنکه از همه بزرگتر و نیرومندتر است را به عنوان شاه بر میگزینند
وقتی فرستادگان کمبوجیه به سوی این مردمان آمدند هدایا را به پادشاه انها دادند و چنین گفتند : کمبوجیه شاه پارس ها ارزومند است که دوست و میهمان شما باشد او ما را به نزد شما فرستاد تا با شما وارد گفتگو شویم . او برای شما ای نهدایا را فرستاده است که استفاده از این هدایا او را نیز خوشحال خواهد کرد
پادشاه حبشی ها در پاسخ گفت : باور ندارم که شاه ایران شما را با هدایا به اینجا فرستاده است که مهمان من شود و این موضوع برای او اهمیتی ندارد و شما نیز حقیقت را نمی گویید زیرا شما به اینجا آمده اید که در باره سرزمین من با من وارد معامله شوید و افزون بر اینها پادشاه شما شخص عادل و درستی نیست . که گار او انسان عادلی بود به دنبال سرزمین دیگران نبود و به سرزمین تحت حاکمیت خود بسنده میکرد . حال شما این کمان را به او بدهید و این مطلب را به او بگویید : سلطان حبشی ها به شما نصیحت میکند ای شاه پارس ها اگر پارس ها به راحتی چنین کمانی را بتوانند بکشند انگاه او میتواند حبشی هایی که زندگی طولانی دارند را به تعداد انبوه به پیکار فراخاوند . تا آن زمان باید از خدایان سپاسگزار باشد که این فکر را در فرزندان حبشه به وجود نیاورده است که روزی سرزمین خود را به دست شخص دیگری بسپارند و به سرزمین خود سرزمین متعلق به دیگری را ضمیمه نمایند .سلطان حبشی ها پس از این سخنان کمان را به فرستادگان کمبوجیه داد
نمایندگان کمبوجیه به نزد پادشاه بازگشته و نتیجه ماموریت خود را برای وی گزارش کردند. شاه پس از شنیدن این گزارش سخت بر آشفت و خشمگین شد و عزم حمله به سرزمین حبشی ها را کرد . ناگفته نماند که شاه آذوقه و تدارکات لازم را تدارک ندیده و برنامه ریزی روشن و مشخصی از این سفر جنگی نداشت ، زیرا او میبایست تا آنسوی دنیا برود . از همه اینها نگران کننده تر این تصمیم را شاه با خشم و غضب اتخاذ کرد در حالی که تسلط بر اراده خود نداشت
شاه خشمگین که بر ارداده خود مستولی نبود تنها دستوری که صادر کرد این بود که یونانیان حاضر در جمع در محل بمانند و در سفر جنگی شرکت نکنند . او رسته پیاده نظام را به همراه خود برد و فرماندهی آنها را خود به عهده گرفت . وقتی کمبوجیه به تب رسید پنجاه هزار نفر را از میان ان جمع انبوه بعنوان نیروی زبده برگزید و انها را مامور مطیع کردن آمونی ها کرد و به آنها گفت باید آمونی ها را شکست دهید و انها را اسیر و برده پارسیان کنید
هنوز لشکریان یک پنجم آن مسافت طولانی را نپیموده بودند که همه مواد غذایی که با خود آورده بودند به اتمام رسید پس از اتمام آذوقه به روایت برخی منابع تاریخی این سربازان به خوردن گوشت چارپایانی پرداختند که در حمل تدارکات و اذوقه نظامیان در خدمت داشتند . این وضعیت نیز به آگاهی کمبوجیه رسید جای ان داشت که پادشاه گرچه از آغاز تصمیم عاقلانه و درستی جهت حمله به حبشه اتخاذ نکرده و بسیار شتابزده در این راه گام نهاده بود ادامه کار را متوقف کند ولی باز سپاه را به پشت سر نهادن ریگزارها تحت فشار قرار داد پس از این سربازان کمبوجیه وابسته به انچه بودند که از زمین به دست می آوردند مانند گیاهان خشک که آنهم در ریگزارهای سوزان بسیار اندک به دست می اید .وقتی کمبوجیه این را بشنید ترس بر او مستولی شد و نگران سپاه شد و دستور متوقف کردن حمله به اتیوپی را صادر کرد و به تب بازگشتند البته پس از انکه رقم بیشماری از نظامیان خود را از دست داده بودو از تب به ممفیس بازگشت و یونانیانی که میبایست به وطنشان بر گردند و هم اکنون در خدمت او بودند را آزاد کرد
.