باب هشتم در آداب صحبت و همنشنى

حکایت جاهلی

جاهلی خواست که الاغی را سخن گفتن بیاموزد، گفتار را به الاغ تلقین مى کرد و به خیال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ یاد بدهد.

حکیمى او را گفت : اى احمق ! بیهوده کوشش نکن و تا سرزنشگران تو را مورد سرزنش قرار نداده اند این خیال باطل را از سرت بیرون کن ، زیرا الاغ از تو سخن نمى آموزد، ولى تو مى توانى خاموشى را از الاغ و سایر چارپایان بیاموزى .

حکیمى گفتش اى نادان چه کوشى

در این سودا بترس از لولائم

نیاموزد بهایم از تو گفتار

تو خاموشى بیاموز از بهائم

هر که تاءمل نکند در جواب

بیشتر آید سخنش ناصواب

یا سخن آراى چو مردم بهوش

یا بنشین همچو بائم خموش

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *