باب اول در عبرت پادشاهان
حکایت مژده پیش انوشیروان
کسی مژده پیش انوشیروان برد گفت : شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عزوجل برداشت. گفت : هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟
اگر بمرد عدو جاى شادمانى نیست
که زندگانى ما نیز جاودانى نیست
.
کسی مژده پیش انوشیروان برد گفت : شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عزوجل برداشت. گفت : هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟
اگر بمرد عدو جاى شادمانى نیست
که زندگانى ما نیز جاودانى نیست
.