دسته‌ها
خطاط قرن دهم هجری - 873 الی 970 شمسی

زندگی نامه حافظ کمال الدین

حافظ کمال الدین حسین واحد العین از دارالسلطن هرات بود نسخ تعلیق را خوب مینوشت و میع خطوط سته را هم مشق رده بود و لاجورد شوی خوب هم بود. از خراسان که به عراق آمد دارالمومنین قم را خوش کرده چند مدت د رآنجا توقف کرد قرآن را بسیار خوش می خواند از قم به اردوی معلی و در مجلس اشرف تکلیف قرآن خواندن بر او کردند.گفت خوانند گیم نمب اید شاه جنت مکان را خوش آمد اسب و استر و اشتر و خیمه و جمیع ضروریات و مایتاج به او شفقت کرد مطلقا قبول نکرد. بسیار درویش و فانی و از خود گذشته بود همچنان نمد پوش بود و پیاده سفر می نمود و در علم اکسیر مهارت تمام داشت باز از عراق به خراسان عود نموده در مشهد مقدس در سنه اربع و سبعین و تسعمائه فوت شد.

.

دسته‌ها
خطاط قرن دهم هجری - 873 الی 970 شمسی قرن یازدهم هجری - 970 الی 1067 شمسی

زندگی نامه خواجه مجدالدین ابراهیم

خواجه مجدالدین از دارالملک شیراز است خیلی جامع کمالات و حاوی استعدادات است و تعلیق را پاکیزه و بامزه به روش استادان شیراز می نوشت ومدتی وزارت شاهزاده شهیده پریخان خانم(دختر شاه طهماسب) نمود

 در آن خدمت مدد ا به مسلمانان می رسید و خدمت سادات و اهل علم می کرد بعد از واقعه شاهزاده مدت بیست سال در دارالسلطنه قزوین منزوی بود وعزلت اختیار رده به صعوبت اوقات می گذرانید در سال ۹۷۴ – ۱۰۰۴ هجری – در قزوین رحلت نمود در آنجا مدفون گشت.

 

 

.

دسته‌ها
خطاط قرن دوازده هجری - 1067 الی 1164 شمسی قرن یازدهم هجری - 970 الی 1067 شمسی

زندگی نامه خواجه عتیق منشی

خواجه عتیق از خطه طیبه اردوباد است بسیار پخته و کنده(بضم کاف) می نوشته و در انشاء آت نواب جمجاه صاحبقران گیتی ستان علیین آشیان شاه اسماعیل ترقیات کلی نموده و طغرای شاهی را که اکنون همچنان در میان است او پیدا کرده بعد از استعفا از ملازمت متولی مشهد مقدس معلی مزکی شد و سالها در آن عتبه علیه  به سر می برده و عمارت عالی به جهت مقبره خود ساخته که آن مقبره در جنب مدرسه شاهرخی واقع است و رقبات خود را در آنجا داشت وقف نمود.

 

.

دسته‌ها
خطاط شعرا معاصر

زندگی نامه امینی تبریزی

سلیمان فرزند ملا جواد در سال ۱۳۰۱ در ده خاکی از دهات سراب واقع در بیست فرسخی تبریز دیده به جهان گشود

علوم مقدماتی را در مکتب پدر فرا گرفت پس از مرگ پدر به تبریز آمد و تا پایان عمر در این شهر اقامت گزید و اغلب نشو نمای وی در تبریز شد

امینی در ادبیات فارسی و عربی دستی قوی داشت و از تمام دقایق شعر آگاه بود در انواع شعر طبع آزمائی کرده و نزدیک به ۱۵ سال هزار بیت شعر سروده که بیشتر آن غزل است

آثار :

  1. گلهای خودرو
  2. اشک خون

امینی علاوه بر اینکه شاعری توانا و نکته سنج بود ، از هنر خوشنویسی و خطاطی نیز بهره ای کافی داشت و اقسام خط را خوب مینوشت . وی مردی بسیار خوش صحبت و مهربان بود بطوریکه در مدت عمر کسیرا از خود نرنجاند

صفای طینت و علو همت او ستودنی بود با اینکه بیشتر ایام عمر را به فقر و تنگدستی گذراند ولی هرگز راز درونش را فاش نکرد و از هیچ کس منت نبرد

منت مبر امینی از ابنای روزگار       اسرار دل به پیش شه اولیا ببر

وفات این شاعر غروب سه شنبه پنجم اسفند ماه ۱۳۵۴ در کاخ جوانان تبریز بود و در قبرستان مارالان به خاک سپرده شد

ماه رخساری که با مهرش بخود نازیم نیست      جان و دل  را از غم و محنت بپردازیم نیست

آن گل بیخار کز شوق و وصالش یک نفس        همچو بلبل و شور و غوغائی بر آغازیم نیست

یکه تاز راه سعی و همتیم اما چه سود            مقصدی دلخواه تا سویش بجا نتازیم نیست

جان بکف هستیم چون سرباز در میدان عشق    آنکه با سودای و صلش جان وسر بازیم نیست

گوش شیطان کر پیش سر کشان روزگار          اختیار اینکه با هم سر افرازیم نیس

در ره عشق بتی مردیم اما قدرتی                   تا هوای وصل او از سر بر اندازیم نیست

میگدازیم از غم هجران او چون شمع لیک        جرئتی کاین غم دمی از دل برون سازیم نیست

سوی ما آشفته حالان از پریرویان عصر           اعتنا هرچند می سوزیم و میسازیم نیست

                             در زمان ما امینی با وفا یاری که خود

                             با هوایش شعر شیوائی بپردازیم نیست

 

.

دسته‌ها
خطاط شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی

زندگی نامه بهار شروانی

میرزا نصر الله معروف به بهار شروانی یکی از گویندگان چیره دست دوره قاجاریه است وی به سال ۱۲۱۴ – ۱۲۵۱ هجری – در شماخی شروان به دنیا آمد. در جوانی به قصد سیر و سیاحت به هندوستان رفت و در سال ۱۲۳۷ – ۱۲۷۵ هجری – به ایران بازگشت و در اثر ذوق و قریحه ایی که داشت به دربار ناصرالدین شاه قاجار راه یافت و در اندک زمانی  استعداد و قدرت طبع خود را به ناصر الدین شاه نشان داد و به دریافت لقب  ملک الشعرائی نائل آمد

بهار پس از چندی به کردستان رفت و شاگردان زیادی در آنجا تربیت کرد آخرین سفرش در سال ۱۲۶۲ – ۱۳۰۰ هجری – به خراسان بود که آنجا بیمار گشت و در منزل دوست خود میرزا محمد کاظم صبوری پدر ملک الشعرا بهار در گذشت

میرزا نصرالله بهار علاوه بر دیوان غزلیات و قصایدش دو منوی داشت بنام های

  1. نرگس و گل
  2. تحفه العراقین

که در دست نیست و گویا نسخه خطی انها در لندن موجود است

از شاگردان برجسته او میتوان  ایرج میرزا نام برد

دل ز دستم برده اند اما نمیدانم که برد          غمزه برابر و اشارت میکند ابرو به چشم

در سر زلف تو آویخت دل و شانه به هم      تا چه سازند ببینیم دو دیوانه بهم

آمد ز پی پرسش و از رشک بمرد            کایا که خبر داده ز بیماریم او را 

 

.

دسته‌ها
خطاط شعرا قرن هفتم هجری 582 الی 679 شمسی

زندگی نامه همگر شیرازی

خواجه مجد الدین یکی از بزرگترین شاعران و سخن شناسان سده هفتم هجریست که نسبتش به کسری انوشیروان می رسد . در فنون شعر و خوشنویسی از کم نظیران روزگار خود به شمار میرفت

گویند :چنان تند نویس بود که کتاب سلجوق نامه  را در یک روز نوشت . در آغاز جوانی به شغل رفو گری میپرداخت و از این جهت به همگر معروف شده است

همگر از جمله شاعرانیست که در شعر و ادب شهرت جهانی یافته و با کمال عزت و احترام زیسته اند

وی در زمان اتابکان فارس ملک الشعرا و ندیم مجلس سلاطین و امرا بود و گویا به مقام صدارت هم رسیده است  . دولتشاه گوید :

در روزگار خود ملک الشعرای فارس و عراق عجم بود و هر مشکلی که در علم شعر در آن دیار واقع شدی همگان رجوع به او کردند و دیوان خواجه مجد الدین در عراق شهرتی عظیم دارد و لطایف و ظرایف او بین الخواص و العوام مذکور است

در قصیده سرائی دستی قوی داشت و نخست  مجد  تخلص میکرد که بعد ها به  همگر  تغییر داد . دیوانش را در حدود سه هزاربیت نوشته اند وی در سال ۶۶۶ – ۶۸۶ هجری – در گذشت

 

ای چهره تو ایئنه صنع خدائی                  جان گهره گشاید ز تو چون چهره گشائی

آیینه  همه چیز نماید بجز از جان              تو هیچ بجز صورت جان می ننمائی

بر دعوت من عارض تو شاهد عدلست        بر روی تو خطت بدهد نیز گوائی

من مهر گیا ورزم و از وی نبرم مهر         تا سبزه خط تو کند مهر گیائی

دانم به حقیقت که همه خلق ترایند            من هیچ ندانم که تو از خلق کرائی

کینی ننمائی که نه در مهر فزایم             مهری ننمایم که نه در کینه فزائی

 

.

دسته‌ها
خطاط شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی

زندگی نامه نیر تبریزی

محمد تقی حجه الاسلام فرزند ملا محمد ممقانی از شعرا و علمای دانشمد آذربایجان بود که در سال ۱۲۱۱ – ۱۲۴۸ هجری – در تبریز دیده به جهان گشود. تحصیلات را نخست در تبریز و سپس در نجف به پایان رسانید . در ادبیات فارسی و عربی و فقه و حکمت از نوادر روزگار شمرده می شدو در فن شعر نیز استاد و صاحب نظر بود . همچنین انواع خط به ویژه خط شکسته نستعلیق را بسیار نیکو می نوشت ، عجین انکه با دست چپ چنان خط مینوشت که با دست راست

در تعریف خط او همین بس که ادیب الممالک فرهانی گوید :

رقعت ناسخ ریحان خط لاله رخان           بر شکسته خط طغرای صفاهانی را

نیر با آنکه از اجله علمای تبریز بود و اقامه نماز جمعه و جماعت می کرد اما دلی پر شور و سری پر سودا داشت و محضرش همواره از شعرا و فضلا پر بود .

در مطالعه و سنجش دیوان های شعرا استغراقی عظیم داشت و در غزلسرائی بیشتر از سبک سعدی و حافظ پیروی میکرد .وبه استقبال غزلهای این دو استاد رفته و به خوبی از عهده بر امده است . همه اشعار به ویژه غزلهایش از نظر حسن ترکیب و فصاحت بیان و ظرافت فکر ستودنی است

نیر همچنان که در فن غزلسرائی استاد بود در شیوه مرثیه گویی نیز قدرت شگفت انگیزی داشت بطوریکه مراثی او بیشتر از هشتاد سال است در مجلسها و منبر ها مورد استفاده روضه خوانان قرار میگیرد

آثار :

  1. آتشکده – شامال غزلیات و مراثی
  2. منظومه الفیه – به زبان عربی
  3. منظومه صحیفه الابرار – مشتمل بر هشتاد هزار بیت

در باره وفات و تشییع جنازه این مرد بزرگوار شادروان حاج حسین نخجوانی که با وی معاصربوده در مواد التواریخ مینویسد :

محروم مغفور میرزا محمد تقی حجه السلام متخلص به نیر از فحول علما و اعاظم  فظلای تبریز بود وجود مبارکش با پیرایه انواف فضل و کمال آراسته و حسن فصاحتش با ذوق سلیم و طبع کریم پیراستهاز سنسن عمرش شصت و پنج سال – به قمری – گذشته در روز بیست و سوم تیرم اه ۱۲۷۳ – دهم محرم ۱۳۱۲ – داعی حق را لبیک گفت   و رخت بجنان کشید . باقتضای شان رفیع و مقام منیع آن بزرگوار جمع کثیر و جم غقیر در تشییع جنازه آن مرحوم با سوگواری بی اندازه حاضر بودند کثرت ازدحام د جمعیت خاص و عام بدرجه ای بود که از تنگی مقام و محل در خاج شهر در دامنه کوه عین علی ادای صلوه برای دفن آن مرحوم قرار دادند و پس از ادای صلوه جنازه آن مرحوم را با تجلیل و احترام تمام از دامنه کوه بمقام امامزاده سید ابراهیم آورده بخاک سپردند رحمه الله علیه

زلف جانان سحر از باد صبا درهم شد           عاقلان مژده که زنجیر جنون محکم شد

ساقی از نشئه مستی کله از سر بگرفت         گل و سنبل به هم آمیخته عجب عالم شد

سالها بود که دل را سرو سامانی بود           عاقبت در سر زلف خم اندر خم شد

ز خط سبز تو موئی به دو عالم ندهم            تا نگوئی سر موئی ز ارادت کم شد

گفتمش خون دل عاشق بیچاره که خورد        به تبسم نگهی کرد و سخن مبهم شد

گفتمش هیچ سر صحبت ماداری گفت           کی پری را هوس انس بنی آدم شد

کم مباد از سر من سایه این غم نیر          کافتتاحی شد اگر کار مرا زین غم شد

 

 

.

دسته‌ها
خطاط شعرا معاصر موسیقیدان

مسرور اصفهانی

حسین سخنیار فرزند حاج محمد جواد کوپاوی به سال ۱۲۶۹ – ۱۳۰۸ هجری- در ده کوپا از دهات اصفهان متولد شد . ادبیات فارسیو عربی زبان انگلیسی و فرانسه را در اصفهان و شیراز و تهران نزد اساتید بر جسته زمان خود فرا گرفت . فنون شعر ار از فرصت الدوله شیرازی و دهقان سامانی بیاموخت و از آغاز جوانی به سرودن شعر پرداخت

مسرور هم نویسنده اس شیرین بیان و هم شاعری توانا بود . علاوه بر شاعری از هنر خوشنویسی و موسیقی نیز بهره ای داشت . در قدرت طبع و وسعت فکر از معاصرین خود ممتاز بود

وی در مهمترین مسابقه شعری که در سال ۱۳۱۲ بوسیله مرحوم شاهزاده افسر در تعریف الواح تخت جمشید پیشنهاد شده بود از میان ۵۰ شاعر قوی دست گوی سبقت را ربود . همچنین سال بعد در مسابقه جشن هزاره فردوسی که شاعران بزرگی چون : ملک الشعرای بهار و بهار شرکت داشتند منظومه وی برنده شناخته شد .

آثار :

  1. امثال سایرده
  2. فرهنگ زبان
  3. ده نفر قزلباش
  4. مجموعه شعر به نام ها راز الهام و یادگار سخنیار

مسرور در سال ۱۳۴۷ به واسطه سرطان در تهران در گذشت

دیار فارس که سرسبز باد سامانش مباد حادثه ره به چار ارکانش

گهی ببالد بر کورش سلحشورش گهی بنازد بر حافظ غزل خوانش

گهی بر آید دارا به اوج اورنگش گهی نشیند صدرا به صدر ایوانش

ز برق نیزه مردان پارس همت خواه که ارمغان سفر بود مصر و سودانش

هنوز ز دیده فریب است نقش اصطخرش هنوز گوش نواز است چنگ عرفانش

نشان عشق ز آرامگاه سعدی پرس که پادشاه سخن خفته در شبستانش

امیر نثر و بلاغت به ملک جاویدش خدای شعر و فضیلت به عرش فرمانش

چنان بساز سخن نغمه غزل بر بست که پر صداست هنوز آسمان زایمانش

 

.

دسته‌ها
خطاط

زندگی نامه مولانا سلطان علی مشهدی

اما کسی که گوی رجحان از میان خوشنویسان ربوده قبله الکتاب مولانا سلطانعلی مشهدی بود که خطش در میان خطوط کالشمس بین سایر الکواکب عالمگیر شد وخط او به جایی رسید که از محالات است که دست کسی به آنجا رسد مولاتا حالات خود و ایام مشق و ترقی و نظر یافتن از جانب حضرت امیر کل را در رساله منظومه که نقل آن در این نسخه شده نمود چون مولانا خط را به سرحد اعجاز رسانیده و آوازه وصیت طنطنه او ب اکناف واطراف عالم رسید سعید دارین سلطان حسین میرزا او را به دارالسلطنه هرات طلبیده در کتابخانه خاه جا داده. مولانا به تابت سر کار خاصه نواب اشتغال داشت و در نسخ ها اسم خود که می نوشت کاتب السلطانی قید می کرد.

و کتاب اب عمارات و منازل باغ جهان آرا مشهور به با مراد تمامی به خط مبارک ایشان است و اوراق مجالس النفایس که از تالیفات ترکی امیر کبیر علی شیر است و در خانه امیر در حوض آب سنگ مرمر نوشته و اکنون هر صفحه ورقی ازآن حرز مثال مردم دارند به خط شریف ایشان است. مشهور است که در وقتی که شاهی بیگ خان ازبک دارالسلطنه هرات را گرفت مولانا را پیش طلبیده آن قطعه را به قلم تعلیم و اصلاح در آورده  مولانا در همان ایام بعد از رحلت نواب سلطان حسین میرزا و انقراض دولت خاندان او به مشهد مقدس عرش درجه آمده منزوی گشت تا ودیعت حیات به قابض ارواح سپرد. وووفاتش در تاریخ دهم شهر ربیع الاول سنه ست و عشرین و تسعمائه(غم بی حساب) به طری تعمیه تاریخ گشته قبرش در محاذی ما بین پای مبارک حضرت امام همام ثامن ضامن مفترض الطاعه واجب العصمه صلوات الله و سلامه علیه از بیرون متصل به گنبدامیر علی شیر و مدرسه شاهرخی نزدی ب نجره فولادی مدت عمرش هشاد و پنج سال و مولانا  شاگردان سر آمد داشته به سوی مولانا میر علی که برابری با استاد می نماید و پنج کس دیگر بوده اند مولانا محمد ابریشمی، مولانا سلطان محمد نور، مولانا سلطان محمد خندان، مولانا زین الدین محمود، مولانا میر علی جامی  و اینها در خدمت مولانا خوشنویس گشته سر آمد زمان و خوشنویسان دوران بوده اند.

آنکه در عالم بخط مشکافم                                 

نسخ کرده خط استادان تمام

گشته شاگردانش از را یقین                                   

در طریق حق کرام الکاتبین

از جمله آنها مولانا محمد ابریشمی است که سرآمد شاگردان وی بوده این ابیات را گفته و در لوح مزار مولانا به خط خود نوشته است:

آن کو رقم زدی قلمش خط جانفزا                                 

در حرف اوکشیده قلم کاتب قضا

جان یافتی قلم چو رسیدی بخط او                                

آخر، ولی شدش قلم دست خاکپا

خطش مین نبودنکو در طریق نظم                               

لطف سخن چو حسن خطش بود دلگشا

ره داد از مناسبت نام نزد خویش                                

سلطان ابوالحسن علی موسی رضا

رو در فناست ر چه بینی بغیر او                                

ماند همین خدا و نماند بجز خدا

.

دسته‌ها
خطاط نقاش

زندگی نامه مولانا مظفر علی

مولانا مظفر علی خواهر زاده مولانا رستم علی است که در تلو کاتبان اسمش شرف تسطیر یافت. شاگرد خوب استاد بهزاد بود. آخر کار را به جایی رسانید که مردم او را قرینه استاد بهزاد می دانستند و سوای تصویر در مثنی برداشتن و تحریر خط اعجاز داشت خط نسخ تعلیق را نیز خوب می نوشت و افشان و تذیب را نیکو می کرد و در رنگ و روغن کاری سرآمد روزگار بود و به جامعیت او کم کسی بود او نیز مرقعی ترتیب داد.

.