دسته‌ها
خطاط

زندگی نامه میر عبدالوهاب

میر عبدالوهاب از سادات حسینی مشهد مقدس بود مادر وی دختر مولانا سلطانعلی است. مولانا را چون پسری نبوده او را  تربیت کرده بود خطش به غایت صاف بود اما نزاکت نداشت در همان ایام که را قم در مشهد مقدس بودم وی در سن هشتاد بود و ریش رنگ می کرد و خیلی زکی و با مشرب است و لباس رنگین به رنگ آمیزی می پوشید و همیشه جزوه دان بزرگ پر از قطعه به خط خود همراه داشت که همه را افشان و حاشیه و جدول کرده بود و به مردم می نمود و تعریف خط خود می کرد  احیانا یکی از آنها گاهی به ارباب مناصب تکلف می کرد.

.

دسته‌ها
خطاط

زندگی نامه استاد میر سید احمد

استاد میر سید احمد آن حضرت از سادات حسینی مشهد مقدس بود. پدرش به امر و خدمت شمع ریزی سر کار آستان مقدسه منوره سدره مرتبه اشتغال داشت حضرت میر در اوایل حال چون خطش صورتی پیدا کرد. ذوق خوشنویسی در سرش افتاده از مشهد مقدس عزیمت دارالسلطنه هرات نموده خود را به خدمت مولانا میر علی رسانید و در سلک شاگردان او منتظم گردید و سر آمد شاگردان میر شد و در آن ایام آن چنان گردید که هر چه می نوشت از خط میر فرقی نداشت

 

میر از هرات به کپنک پوش و پیاده رفت و از آنجا عزیمت بخارا نمود. یک چند در خدمت مولانا میر علی در کتابخانه عبدالعزیز خان بود به مودای العود احمد به مشهد مقدس عود نمود. بعد از چند سال که در مشهد مقدس بودند عزم درگاه شاه جم جاه انجم سپاه شاه طهماسب نمود و به عراق و آذربایجان رفت و مدتی در اردوی معلی ملازم رکاب ظفر انتساب بود و همگی اوقات در مجلس بشت آئین راه داشت و رعایتها یافت و در آن اوان کتاباتی که به سلطان سلیمان خواند گار می نوشتند خدام میر به قلم جلی می نوشت بعد از آن میر مرخص شده به مشهد مقدس آمد مقرر شد که جهت نواب اعلی کتابت نمایدو تحویلی مقرر شد که جهت او مرحومی آقا وزیر خراسان از وجوهات خاصه شریفه به او رسانیده و سیور زغالی نیز در مشهد مقدس به او عنایت شد. میر قریب ده سال در آن محروسه مطهره فارغ البال و خوشحال بیکلال و ملال به امر کتابت و قطعه نویسی اقدام داشتند.جمعی کثیر از ساده رخان مشهد و لاله عذاران آن سرحد در ملازمت میر مق و تعلیم در روز دوشنبه و پنجشنبه می گرفتند. و در آن زمان بازار عشق و جنون و هنگام مشق و کیفیت افیون گرم بود و ازدحام عشاق و معشقان در منزل ایشان در آن دو روز حبت فراوان بود و آن انجمن به طریق گلشن پر از گل و گرفتاران چون بلبل بود. میر دو شاگرد مشهدی الاصل داشتند که هر دو منظور نظر ایشان بودند و تعلق خاطری و گرفتاری نزد آنها داشند.

.

دسته‌ها
خطاط شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی معاصر موسیقیدان نقاش

زندگی نامه محمود خان صبای کاشانی

محمود خان فرزند محمد حسین خان عندلیب و نوه فتحعلی اخن صباست . اصلش از کاشان است ولی نیاکان او از طایفه دنبلی آذربایجان بودند که در زمان زندیه به عراق مهاجرت کردند . فتحعلی خان جد محمود خان در کاشان به دنیا آمد و از زمان او این خانواده در دربار قاجاریه مقام و منزلت یافتند

محمد خان صبا در سال ۱۱۹۲ – ۱۲۲۸ هجری – در تهران به دنیا آمد . علوم عصر خود را تا سر حد استادی از عموی دانشمند خویش محمد قاسم خان فروغ فرا گرفت

صبا در اواخر سلطنت محمد شاه قاجار به پیشکاری الله قلیخان ایلخانی والی بروجرد و لرستان که دختر زاده فتحعلی شاه بود منصوب شد

پس از مرگ محمد شاه به دربار ناصر الدین شاه راه یافت و لقب ملک الشعرائی که پدرش عندلیب و جدش صبا نیز همین لقب را دارا بودند مفتخر گردید و نزد پادشاه و وزرا و درباریان تقربی تمام حاصل کرد

محمود خان شاعری قصیده سرا بوده و اغلب قصایدش در مدح ناصر الدین شاه و درباریان او سروده شده است

در سرودن قصیده از شیوه سخنسرایان بزرگ زبان فارسی مانند عنصری و فرخی و منوچهری پیروی کرده و گاهی کاملا به حریم آنها نزدیک شده است

وی گذشته از فن شعر که در آن استاد مسلم بود در فنون پیکر تراشی ، نقاشی ، منبت کاری ، خوشنویسی و موسیقی نیز از کم نظیران عصر خود شمرده می شد . .چند نمونه از نقاشی های وی هم اکنون در موزه کاخ گلستان موجود است

محمود صبا در سال ۱۲۷۲ – ۱۳۱۱ هجری – در تهران دار فانی را وداع گفت و به دیدار حق شتافت

از کوه بر شدند خروشان سحابها غلطان شدند از بر البرز آبها

باد صبا بیامد و بر بوستان گذشت بگرفت زلف سنبل از آن باد تابها

یکبار بلبلان همه در بوستان شدند یکسر برون شدند ز بستان غرابها

وقت سحر زبانگ نوازنده بلبلان بر هر کرانه ساخته بینی ربابها

چون صد هزار جام بلورین واژگون بر آبدان ز ریزش باران حبابها

خوبان سپیده دم به سوی بوستان شدند از بهر دیدن رخ گل با شتابها

وقتی خوش است عاشق دلداده را کنون در خانه داشتن نتوان با طنابها

زین فصل و بابها که کتاب زمانه است

تو اختیار فصل طرب کن ز بابها

 

.

دسته‌ها
خطاط شعرا

زندگی نامه میر وجه الدین

میر وجه الدین

میر وجیه الدین خلیل الله عمرا قماست اگر چ در اوایل مشق تعلیق می کردو روش مولانا درویش را داشت بعد از سی سالگی به وادی مشق خط نسخ تعلیق افتاد چون در مشهدمقدس در خدمت شاهزاده عالم آرا ابوالفتح سلطان ابراهیم میرزا به سر می برد در ملازمت میرزایی شروع در مشق نمود و تعلیم از نواب جانبانی گرفت خطش ترقی نمود بسیار صاف و پاکیزه وپخته می نوشت جلی به غایت خوش می نوشت  در آخر پیش استادی میر سید احمد مشهدی تعلیم گرفت. 

 به روش حضرت میر چیزی می نوشت وی از جمله برادران مومن ومخصوصان ان شاهزاده عالمیان بود و در شجاعت و تیر اندازی و سگاهگیری وتفنگ اندازی عایل نداشت. و تفنگ را به مرتبه یی رسانیده بود که هرگز خطا نمی کرد. و مکرر ابوالخان اوزبک به حوالی مشهد مقدس آمد  وی همراه غازیان بیرونرفته دست بر دهان بود و در چوگان بازی و قپق اندازی با نواب جهانبانی هم بازی بود. وگوی تفوق و رجحان به واسطه سیف و قلم از سایر تاجیکان ربوده بود. بعد از رحلت شاهزاده کثیرالافاده دیگر اختلاط با کسی نکرد وقطع نظر از دنیا و مافیها کرده در ولایت قم به زراعت و عمارت و طاعت و عبادت اشتغال داشت. ئسلیقه شعر و طبع موزون داشت هر گاه نئاب جهانبانی شعری یا رباعی می فرمود حسب الامر تتبع می نمود این مطلع ازاو است:

دوری از برم و صالت از من مهجور نیست

بخت بد کرده است از بخت اینها دور نیست

.

دسته‌ها
خطاط قرن دهم هجری - 873 الی 970 شمسی قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه خواجه عبدالحی

خواجه عبدالحی از دارالمومنین استر آباد است دو روش خط او در میان است یکی در نهایت رطوبت وحرکت که مناشیر واحکام سلطان سعید شهید میرزا ابو سعید گورکان را بان روش نوشته است و منشیان خراسان  مثل: مولانا درویش و میر منصور و خواجه جان جبرئیل و… بدان طرز نوشته اند. و دیگری در کمال استحکام وپختگی واصول چاشنی که احکام پادشا ه مرحوم حسن بیگ و سلطان یعقوب سایر سلاطین آق قوینلو را بدان طرز نوشته و منشیان عراق سیما شیخ محمد تمیمی ومولانا ادریس و غیر هما تتبع ایشان نموده اند

خواجه عبدالحی در انشاءمیرزا سلطان ابو سعیدمشهور آفاق گشت در فن خودیاقوت عصر بوده وکسی به او نرسیده وشیخ محمد  تمیمی شاگردوی بود و در آخر حقوق شاگردی وی را فراموش کرده به عقوق مبدل ساخت و در مجالس سلاطین گفت که بهتر از خواجه می نویسم خواجه او را نفرین کرد و بنفرین خواجه فوت شد خواج تا اوایل ظهور دولت خسروجلیل ابوالبقا شاه اسماعیل در حیات بود اما به واسطه کبر سن و پیری منزوی گشته در تاریخ ۸۸۰ – ۹۰۷ هجری –  در دارالسلطنه تبریز فوت شد در سر خیابان تبریز حظیره ای ساختند مشهور به به عبدالحی است که مدفن وی در آنجه است.

.

دسته‌ها
خطاط شعرا معاصر موسیقیدان

مسرور اصفهانی

حسین سخنیار فرزند حاج محمد جواد کوپاوی به سال ۱۲۶۹ – ۱۳۰۸ هجری- در ده کوپا از دهات اصفهان متولد شد . ادبیات فارسیو عربی زبان انگلیسی و فرانسه را در اصفهان و شیراز و تهران نزد اساتید بر جسته زمان خود فرا گرفت . فنون شعر ار از فرصت الدوله شیرازی و دهقان سامانی بیاموخت و از آغاز جوانی به سرودن شعر پرداخت

مسرور هم نویسنده اس شیرین بیان و هم شاعری توانا بود . علاوه بر شاعری از هنر خوشنویسی و موسیقی نیز بهره ای داشت . در قدرت طبع و وسعت فکر از معاصرین خود ممتاز بود

وی در مهمترین مسابقه شعری که در سال ۱۳۱۲ بوسیله مرحوم شاهزاده افسر در تعریف الواح تخت جمشید پیشنهاد شده بود از میان ۵۰ شاعر قوی دست گوی سبقت را ربود . همچنین سال بعد در مسابقه جشن هزاره فردوسی که شاعران بزرگی چون : ملک الشعرای بهار و بهار شرکت داشتند منظومه وی برنده شناخته شد .

آثار :

  1. امثال سایرده
  2. فرهنگ زبان
  3. ده نفر قزلباش
  4. مجموعه شعر به نام ها راز الهام و یادگار سخنیار

مسرور در سال ۱۳۴۷ به واسطه سرطان در تهران در گذشت

دیار فارس که سرسبز باد سامانش مباد حادثه ره به چار ارکانش

گهی ببالد بر کورش سلحشورش گهی بنازد بر حافظ غزل خوانش

گهی بر آید دارا به اوج اورنگش گهی نشیند صدرا به صدر ایوانش

ز برق نیزه مردان پارس همت خواه که ارمغان سفر بود مصر و سودانش

هنوز ز دیده فریب است نقش اصطخرش هنوز گوش نواز است چنگ عرفانش

نشان عشق ز آرامگاه سعدی پرس که پادشاه سخن خفته در شبستانش

امیر نثر و بلاغت به ملک جاویدش خدای شعر و فضیلت به عرش فرمانش

چنان بساز سخن نغمه غزل بر بست که پر صداست هنوز آسمان زایمانش

 

.

دسته‌ها
خطاط

زندگی نامه مولانا سلطان علی مشهدی

اما کسی که گوی رجحان از میان خوشنویسان ربوده قبله الکتاب مولانا سلطانعلی مشهدی بود که خطش در میان خطوط کالشمس بین سایر الکواکب عالمگیر شد وخط او به جایی رسید که از محالات است که دست کسی به آنجا رسد مولاتا حالات خود و ایام مشق و ترقی و نظر یافتن از جانب حضرت امیر کل را در رساله منظومه که نقل آن در این نسخه شده نمود چون مولانا خط را به سرحد اعجاز رسانیده و آوازه وصیت طنطنه او ب اکناف واطراف عالم رسید سعید دارین سلطان حسین میرزا او را به دارالسلطنه هرات طلبیده در کتابخانه خاه جا داده. مولانا به تابت سر کار خاصه نواب اشتغال داشت و در نسخ ها اسم خود که می نوشت کاتب السلطانی قید می کرد.

و کتاب اب عمارات و منازل باغ جهان آرا مشهور به با مراد تمامی به خط مبارک ایشان است و اوراق مجالس النفایس که از تالیفات ترکی امیر کبیر علی شیر است و در خانه امیر در حوض آب سنگ مرمر نوشته و اکنون هر صفحه ورقی ازآن حرز مثال مردم دارند به خط شریف ایشان است. مشهور است که در وقتی که شاهی بیگ خان ازبک دارالسلطنه هرات را گرفت مولانا را پیش طلبیده آن قطعه را به قلم تعلیم و اصلاح در آورده  مولانا در همان ایام بعد از رحلت نواب سلطان حسین میرزا و انقراض دولت خاندان او به مشهد مقدس عرش درجه آمده منزوی گشت تا ودیعت حیات به قابض ارواح سپرد. وووفاتش در تاریخ دهم شهر ربیع الاول سنه ست و عشرین و تسعمائه(غم بی حساب) به طری تعمیه تاریخ گشته قبرش در محاذی ما بین پای مبارک حضرت امام همام ثامن ضامن مفترض الطاعه واجب العصمه صلوات الله و سلامه علیه از بیرون متصل به گنبدامیر علی شیر و مدرسه شاهرخی نزدی ب نجره فولادی مدت عمرش هشاد و پنج سال و مولانا  شاگردان سر آمد داشته به سوی مولانا میر علی که برابری با استاد می نماید و پنج کس دیگر بوده اند مولانا محمد ابریشمی، مولانا سلطان محمد نور، مولانا سلطان محمد خندان، مولانا زین الدین محمود، مولانا میر علی جامی  و اینها در خدمت مولانا خوشنویس گشته سر آمد زمان و خوشنویسان دوران بوده اند.

آنکه در عالم بخط مشکافم                                 

نسخ کرده خط استادان تمام

گشته شاگردانش از را یقین                                   

در طریق حق کرام الکاتبین

از جمله آنها مولانا محمد ابریشمی است که سرآمد شاگردان وی بوده این ابیات را گفته و در لوح مزار مولانا به خط خود نوشته است:

آن کو رقم زدی قلمش خط جانفزا                                 

در حرف اوکشیده قلم کاتب قضا

جان یافتی قلم چو رسیدی بخط او                                

آخر، ولی شدش قلم دست خاکپا

خطش مین نبودنکو در طریق نظم                               

لطف سخن چو حسن خطش بود دلگشا

ره داد از مناسبت نام نزد خویش                                

سلطان ابوالحسن علی موسی رضا

رو در فناست ر چه بینی بغیر او                                

ماند همین خدا و نماند بجز خدا

.