شعراقرن یازدهم هجری - 970 الی 1067 شمسی
زندگی نامه طالب آملی
محمد از شاعران قوی دست سده دهم هجریست که در حدود سال ۹۶۷ – ۹۹۶ هجری – در آمل مازندران دیده به جهان گشود. پس از گذرانیدن دوران تحصیل از زادگاه خود دلگیر شد و بع سیر و سیاحت پرداخت . روزگاری در کاشان و اصفهان و مرو و خراسان به سر برد . سپس مانند سایر شعرای دوره صفویه راه هندوستان را که محل نشوو نمای هنرمندان بود پیش گرفت
این رباعی ار هنگام حرکت از ایران به هند سرود
طالب گل این چمن به بستان بگذارد بگذارد که میشوی پشیمان بگذرد
هندو نبرد به تحفه کس جانب هند بخت سیه خویش به ایرذان بگذارد
وی مدتی در هند بود تا به وسیله محمد حسین دیانت خان که یکی از نزدیکان نورالدین جهانگیر شاه بود به دربار معرفی گردید ولی طالب بر اثر افراط در استعمال افیون و شرب شراب خود را باخت و نتوانست فضل و هنرش را عرضه دهد و مایوس و شرمنده از حضور شاه بیرون آمد . پس از چندی به پایمردی اعتماد الدوله ، صدراعظم و پدر زن جهانگیر شاه به دربار راه یافت و در زمره شعرای پایتخت قرار گرفت
از آنجا که جهانگیر شاه خود شعر دوست و شعر شناس بود به قدرت طبع طالب آگهی یافت و مقدم او را سخت گرامی داشت و روز به روزش بر قدر و. منزلت بیفزود تا اینکه در سال ۹۹۸ – ۱۰۲۸ هجری – به ملک الشعرائی دربار مفتخر گردانید . طالب چون با رنج و زحمت فراوان به آرزوی دیرین خود رسید همواره خوشحال و مواظب حرکات و سکناتش خود بود :
طالب ز شوق بزم جهانگیر پادشاه فرسنگها به دیده نوردیده آمدم
طالب در مدح جهانگیر شاه و اعتماد الدوله قصاید بسیاری سروده که در دیوانش موجود میباشد . دیوان وی مشتمل بر ۲۳ هزار بیت است
وفات طالب در سال ۱۰۰۵ – ۱۰۳۶ هجری – در کشمیر اتفاق افتاده و همانجا مدفون است
زگریه شام و سحر چند دیده تر ماند دعا کنید که نی شام و نی سحر ماند
ز بس فتاده به هر گوشه پاره های جگر فضای دهر به دکامن شیشه گر ماند
کنید داخل اجزای نوش داوری ما هر ان گیاه که برگش به نیشتر ماند
زغارت چمنت بر بهار منتهاست که گل به دست تو از شاخ تازهتر ماند
برای عزت مکتوب او به دست آید کبوتری که به ممرغان نامه بر ماند
ز شهد خامه طالب چو لب کنم شیرین دو هفته در دهنم طعم نیشکر ماند
.