رزم ايرانيان و تورانيان

آگاهى یافتن خاقان از کشته شدن کاموس

کنون اى خردمند روشن روان

بجز نام یزدان مگردان زبان‏

که اویست بر نیک و بد رهنماى

وزویست گردون گردان بجاى‏

همى بگذرد بر تو ایام تو

سرایى جزین باشد آرام تو

چو باشى بدین گفته همداستان

که دهقان همى گوید از باستان‏

ازان پس خبر شد بخاقان چین

که شد کشته کاموس بر دشت کین‏

کشانى و شگنى و گردان بلخ

ز کاموس‏شان تیره شد روز و تلخ‏

همه یک بدیگر نهادند روى

که این پر هنر مرد پرخاش جوى‏

کنون اى خردمند روشن روان

بجز نام یزدان مگردان زبان‏

که اویست بر نیک و بد رهنماى

وزویست گردون گردان بجاى‏

همى بگذرد بر تو ایام تو

سرایى جزین باشد آرام تو

چو باشى بدین گفته همداستان

که دهقان همى گوید از باستان‏

ازان پس خبر شد بخاقان چین

که شد کشته کاموس بر دشت کین‏

کشانى و شگنى و گردان بلخ

ز کاموس‏شان تیره شد روز و تلخ‏

همه یک بدیگر نهادند روى

که این پر هنر مرد پرخاش جوى‏

چه مردست و این مرد را نام چیست

همآورد او در جهان مرد کیست‏

چنین گفت هومان بپیران شیر

که امروز شد جانم از رزم سیر

دلیران ما چون فرازند چنگ

که شد کشته کاموس جنگى بجنگ‏

بگیتى چنو نامدارى نبود

وزو پیل تن تر سوارى نبود

چو کاموس گو را بخمّ کمند

بآوردگه بر توان کرد بند

سزد گر سر پیل را روز کین

بگیرد برآرد زند بر زمین‏

سپه سر بسر پیش خاقان شدند

ز کاموس با درد و گریان شدند

که آغاز و فرجام این رزمگاه

شنیدى و دیدى بنزد سپاه‏

کنون چاره کار ما بازجوى

بتنها تن خویش و کس را مگوى‏

بلشکر نگه کن ز کار آگهان

کسى کو سخن باز جوید نهان‏

ببیند که این شیر دل مرد کیست

وزین لشکر او را هم آورد کیست‏

ازان پس همه تن بکشتن دهیم

بآوردگه بر سر و تن نهیم‏

بپیران چنین گفت خاقان چین

که خود درد ازینست و تیمار ازین‏

که تا کیست زان لشکر پر گزند

کجا پیل گیرد بخمّ کمند

ابا آنک از مرگ خود چاره نیست

ره خواهش و پرسش و یاره نیست‏

ز مادر همه مرگ را زاده‏ایم

بناکام گردن بدو داده‏ایم‏

کس از گردش آسمان نگذرد

و گر بر زمین پیل را بشکرد

شما دل مدارید ازو مستمند

کجا کشته شد زیر خمّ کمند

مرانرا که کاموس ازو شد هلاک

ببند کمند اندر آرم بخاک‏

همه شهر ایران کنم رود آب

بکام دل خسرو افراسیاب‏

ز لشکر بسى نامور گرد کرد

ز خنجرگزاران و مردان مرد

چنین گفت کین مرد جنگى بتیر

سوار کمند افگن و گردگیر

نگه کرد باید که جایش کجاست

بگرد چپ لشکر و دست راست‏

هم از شهر پرسد هم از نام او

ازان پس بسازیم فرجام او

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن