رزم ايرانيان و تورانيان

پیغام پیران به لشکر ایران

هیونى بکردار باد دمان

بشد نزد پیران هم اندر زمان‏

که من جنگ را گردن افراخته

سوى رود شهد آمدم ساخته‏

چو بشنید پیران غمى گشت سخت

فرو بست بر پیل ناکام رخت‏

برون رفت با نامداران خویش

گزیده دلاور سواران خویش‏

که ایران سپه را ببیند که چیست

سر افراز چندست و با طوس کیست‏

رده بر کشیدند زان سوى رود

فرستاد نزد سپهبد درود

وزین روى لشکر بیاورد طوس

درفش همایون و پیلان و کوس‏

هیونى بکردار باد دمان

بشد نزد پیران هم اندر زمان‏

که من جنگ را گردن افراخته

سوى رود شهد آمدم ساخته‏

چو بشنید پیران غمى گشت سخت

فرو بست بر پیل ناکام رخت‏

برون رفت با نامداران خویش

گزیده دلاور سواران خویش‏

که ایران سپه را ببیند که چیست

سر افراز چندست و با طوس کیست‏

رده بر کشیدند زان سوى رود

فرستاد نزد سپهبد درود

وزین روى لشکر بیاورد طوس

درفش همایون و پیلان و کوس‏

سپهدار پیران یکى چرب‏گوى

ز ترکان فرستاد نزدیک اوى‏

بگفت آنک من با فرنگیس و شاه

چه کردم ز خوبى بهر جایگاه‏

ز درد سیاوش خروشان بدم

چو بر آتش تیز جوشان بدم‏

کنون بار تریاک زهر آمدست

مرا زو همه رنج بهر آمدست‏

دل طوس غمگین شد از کار اوى

بپیچید زان درد و پیکار اوى‏

چنین داد پاسخ که از مهر تو

فراوان نشانست بر چهر تو

سر آزاد کن دور شو زین میان

ببند این در بیم و راه زیان‏

بر شاه ایران شوى با سپاه

مکافات یابى به نیکى ز شاه‏

بایران ترا پهلوانى دهد

همان افسر خسروانى دهد

چو یاد آیدش خوب کردار تو

دلش رنجه گردد ز تیمار تو

چنین گفت گودرز و گیو و سران

بزرگان و تیمار کش مهتران‏

سراینده پاسخ آمد چو باد

بنزدیک پیران ویسه نژاد

بگفت آنچ بشنید با پهلوان

ز طوس و ز گودرز روشن روان‏

چنین داد پاسخ که من روز و شب

بیاد سپهبد گشایم دو لب‏

شوم هرچ هستند پیوند من

خردمند کو بشنود پند من‏

بایران گذارم بر و بوم و رخت

سر نامور بهتر از تاج و تخت‏

وزین گفتها بود مغزش تهى

همى جست نو روزگار بهى‏

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن