جنگ يازده رخ
رزم براه با کهرم
دهم برته با کهرم تیغ زن
دو خونى و هر دو سر انجمن
همى آزمودند هر گونه جنگ
گرفتند پس تیغ هندى بچنگ
درفش همایون بدست اندرون
تو گفتى بجنبد که بیستون
یکایک بپیچید ازو برته روى
یکى تیغ زد بر سر و ترگ اوى
که تا سینه کهرم بدو نیم گشت
ز دشمن دل برته بىبیم گشت
فرود آمد از اسب و او را ببست
بران زین توزى و خود بر نشست
برآمد ببالا چو شرزه پلنگ
خروشان یکى تیغ هندى بچنگ
دهم برته با کهرم تیغ زن
دو خونى و هر دو سر انجمن
همى آزمودند هر گونه جنگ
گرفتند پس تیغ هندى بچنگ
درفش همایون بدست اندرون
تو گفتى بجنبد که بیستون
یکایک بپیچید ازو برته روى
یکى تیغ زد بر سر و ترگ اوى
که تا سینه کهرم بدو نیم گشت
ز دشمن دل برته بىبیم گشت
فرود آمد از اسب و او را ببست
بران زین توزى و خود بر نشست
برآمد ببالا چو شرزه پلنگ
خروشان یکى تیغ هندى بچنگ
درفش همایون بدست اندرون
فگنده بران باره کهرم نگون
همى گفت شاهست پیروزگر
همیشه کلاهش بخورشید بر