آزرم دخت

پادشاهى آزرم دخت

یکى دخت دیگر بد آزرم نام

ز تاج بزرگان رسیده بکام‏

بیامد بتخت کیان بر نشست

گرفت این جهان جهان را بدست‏

نخستین چنین گفت کاى بخردان

جهان گشته و کار کرده ردان‏

همه کار بر داد و آیین کنیم

کزین پس همه خشت بالین کنیم‏

هرانکس که باشد مرا دوستدار

چنانم مر او را چو پروردگار

کسى کو ز پیمان من بگذرد

بپیچید ز آیین و راه خرد

یکى دخت دیگر بد آزرم نام

ز تاج بزرگان رسیده بکام‏

بیامد بتخت کیان بر نشست

گرفت این جهان جهان را بدست‏

نخستین چنین گفت کاى بخردان

جهان گشته و کار کرده ردان‏

همه کار بر داد و آیین کنیم

کزین پس همه خشت بالین کنیم‏

هرانکس که باشد مرا دوستدار

چنانم مر او را چو پروردگار

کسى کو ز پیمان من بگذرد

بپیچید ز آیین و راه خرد

بخوارى تنش را بر آرم بدار

ز دهقان و تازى و رومى شمار

همى بود بر تخت بر چار ماه

به پنجم شکست اندر آمد بگاه‏

از آزرم گیتى بى‏آزرم گشت

پى اختر رفتنش نرم گشت‏

شد او نیز و آن تخت بى‏شاه ماند

بکام دل مرد بد خواه ماند

همه کار گردنده چرخ این بود

ز پرورده خویش پر کین بود

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *