بهرام چوبینه

فرستادن ساوه شاه پیغام دیگر به بهرام چوبینه

دگر باره گردى زبان آورى

فریبنده مردى ز دشت هرى‏

فرستاد نزدیک بهرام و گفت

که بخت سپهرى ترا نیست جفت‏

همى بشنوى چند پند و سخن

خرد یار کن چشم دل باز کن‏

دو تن یافتستى که اندر جهان

چو ایشان نبود از نژاد مهان‏

چو خورشید بر آسمان روشنند

ز مردى همه ساله در جوشنند

یکى من که شاهم جهان را بداد

دگر نیز فرزند فرخ نژاد

سپاهم فزونتر ز برگ درخت

اگر بشمرد مردم نیکبخت‏

دگر باره گردى زبان آورى

فریبنده مردى ز دشت هرى‏

فرستاد نزدیک بهرام و گفت

که بخت سپهرى ترا نیست جفت‏

همى بشنوى چند پند و سخن

خرد یار کن چشم دل باز کن‏

دو تن یافتستى که اندر جهان

چو ایشان نبود از نژاد مهان‏

چو خورشید بر آسمان روشنند

ز مردى همه ساله در جوشنند

یکى من که شاهم جهان را بداد

دگر نیز فرزند فرخ نژاد

سپاهم فزونتر ز برگ درخت

اگر بشمرد مردم نیکبخت‏

گر از پیل و لشکر بگیرم شمار

بخندى ز باران ابر بهار

سلیحست و خرگاه و پرده سراى

فزون زانک اندیشه آرد بجاى‏

ز اسبان و مردان بیابان و کوه

اگر بشمرد نیز گردد ستوه‏

همه شهر یاران مرا کهترند

اگر کهترى را خود اندر خورند

اگر گرددى آب دریا روان

وگر کوه را پاى باشد دوان‏

نبردارد از جاى گنج مرا

سلیح مرا ساز رنج مرا

جز از پارسى مهترت در جهان

مرا شاه خوانند فرخ مهان‏

ترا هم زمانه بدست منست

بپیش روان من این روشنست‏

اگر من ز جاى اندر آرم سپاه

ببندند بر مور و بر پشه راه‏

همان پیل برگستوانور هزار

که بگریزد از بوى ایشان سوار

بایران زمین هرک پیش آیدم

ازان آمدن رنج نفزایدم‏

از ایدر مرا تا در طیسفون

سپاهست مانا که باشد فزون‏

ترا اى بد اختر که بفریفتست

فریبنده تو مگر شیفتست‏

ترا بر تن خویشتن مهر نیست

وگر هست مهر ترا چهر نیست‏

که نشناسدى چشم او نیک و بد

گزاف از خرد یافته کى سزد

بپرهیز زین جنگ و پیش من آى

نمانم که مانى زمانى بپاى‏

ترا کدخدایى و دختر دهم

همان ارجمندى و اختر دهم‏

بیابى بنزدیک من مهترى

شوى بى‏نیاز از بد کهترى‏

چو کشته شود شاه ایران بجنگ

ترا آید آن تاج و تختش بچنگ‏

و زان جایگه من شوم سوى روم

ترا مانم این لشکر و گنج و بوم‏

ازان گفتم این کم پسند آمدى

بدین کارها فرّمند آمدى‏

سپه تاختن دانى و کیمیا

سپهبد بدستت پدر گر نیا

ز ما این نه گفتار آرایشست

مرا بر تو بر جاى بخشایشست‏

بدین روز با خوار مایه سپاه

برابر یکى ساختى رزمگاه‏

نیابى جز این نیز پیغام من

اگر سر بپیچانى از کام من‏

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن