خسرو پرویز

نامه نوشتن گردیه به برادر

چو پیروز شد سوى ایران کشید

بر شهریار دلیران کشید

بروز چهارم بآموى شد

ندیدى زنى کو جهانجوى شد

بآموى یک چند بنشست و بود

بدلش اندرون داوریها فزود

یکى نامه سوى برادر بدرد

نوشت و ز هر کارش آگاه کرد

نخستین سخن گفت بهرام گرد

بتیمار و درد برادر بمرد

ترا و مرا مزد بسیار باد

روان وى از ما بى‏آزار باد

دگر گفت با شهریار بلند

بگوى آنچ از من شنیدى ز پند

چو پیروز شد سوى ایران کشید

بر شهریار دلیران کشید

بروز چهارم بآموى شد

ندیدى زنى کو جهانجوى شد

بآموى یک چند بنشست و بود

بدلش اندرون داوریها فزود

یکى نامه سوى برادر بدرد

نوشت و ز هر کارش آگاه کرد

نخستین سخن گفت بهرام گرد

بتیمار و درد برادر بمرد

ترا و مرا مزد بسیار باد

روان وى از ما بى‏آزار باد

دگر گفت با شهریار بلند

بگوى آنچ از من شنیدى ز پند

پس ما بیامد سپاهى گران

همه نامداران جنگاوران‏

برانگونه برگاشتمشان ز رزم

که نه رزم بینند زان پس نه بزم‏

بسى نامور مهتران با منند

نباید که آید بریشان گزند

نشستم بآموى تا پاسخم

بیارد مگر اختر فرّخم

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *