خسرو پرویز
پاسخ نامه خسرو از قیصر
دبیر جهان دیده را پیش خواند
بران پیشگاه بزرگى نشاند
بفرمود تا نامه پاسخ نوشت
بیاراست چون مرغزار بهشت
ز بس بند و پیوند و نیکو سخن
از ان روز تا روزگار کهن
چو گشت از نوشتن نویسنده سیر
نگه کرد قیصر سوارى دلیر
سخنگوى و روشن دل و یادگیر
خردمند و گویا و گرد و دبیر
بدو گفت رو پیش خسرو بگوى
که اى شاه بینا دل و راه جوى
دبیر جهان دیده را پیش خواند
بران پیشگاه بزرگى نشاند
بفرمود تا نامه پاسخ نوشت
بیاراست چون مرغزار بهشت
ز بس بند و پیوند و نیکو سخن
از ان روز تا روزگار کهن
چو گشت از نوشتن نویسنده سیر
نگه کرد قیصر سوارى دلیر
سخنگوى و روشن دل و یادگیر
خردمند و گویا و گرد و دبیر
بدو گفت رو پیش خسرو بگوى
که اى شاه بینا دل و راه جوى
مرا هم سلیحست و هم زر بگنج
نیاورد باید کسى را برنج
و گر نیستیمان ز هر کشورى
درم خواستیمى ز هر مهترى
بدان تا تو از روم با کام خویش
بایران گذشتى بآرام خویش
مباش اندرین بوم تیره روان
چنین است کردار چرخ روان
که گاهى پناهست و گاهى گزند
گهى با زیانیم و گه سودمند
کنون تا سلیح و سپاه و درم
فراز آورم تو نباشى دژم
بر خسرو آمد فرستاده مرد
سخنهاى قیصر همه یاد کرد