گزیده اشعار شهریار

ماه کلیسا

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری

سینه مریم و سیمای مسیحا داری

گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف

چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری

جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست

تنگ مپسند، دلی را که در او جاداری

مه شود حلقه به گوش تو که گردنبندی

فلک افروزتر از عقد ثریا داری

به کلیسا روی و مسجدیانت در پی

چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری

دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

آیت رحمت روی تو به قرآن ماند

در شگفتم که چرا مذهب عیسی داری

کار آشوب تماشای تو کارستان کرد

راستی نقش غریبی و تماشا داری

کشتی خواب به دریاچه اشکم گم شد

تو به چشم که نشینی دل دریا داری

شهریار از سر کوی سهی بالایان

این چه راهیست که با عالم بالا داری

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *