حجم سبز
جنبش واژه ء زیست

پشت کاجستان برف .
برف ، یک دسته کلاغ .
جاده یعنی غربت .
باد ، آواز ، مسافر ، و کمی میل به خواب .
شاخ پیچک ، و رسیدن ، و حیاط .
من و دلتنگ ، و این شیشه ء خیس .
می نویسم ، و فضا .
می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک .
یک نفر دلتنگ است .
یک نفر می بافد .
یک نفر می شمرد .
یک نفر می خواند .
زندگی یعنی : یک سار پرید .
از چه دلتنگ شدی ؟
دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید ،
کودک پس فردا ،
کفتر آن هفته .
یک نفر دیشب مرد
و هنوز ، نان گندم خوب است .
و هنوز ، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند .
قطره ها در جریان ،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس .
.