کمبوجیهگشودن مصر توسط کمبوجیه

دلائل لشکر کشی به مصر

پیشینیان چون انگیزه های جنگ ایرانیان و مصریان را در نیافته اند ، داستان های شگفت انگیز ساخته اند

هرودتوس مینویسد : پارسیان گویند ، کورش به چشم دردی دچار آمد و از امازیس درخواست که او را پزشکی کار آمد به ایاران فرستد . فرعون چنان کرد و پزشک که دورافتادن از خانه و فرزندان را از چشم پادشاه مصری دید کینش را به دل گرفت . کمبوجیه به تخت نشست دانشمند مصری او را اندرز داد تا دختر امازیس را خواستگاری کند و می اندیشید که فرعون درخواست کمبوجیه میپذیرد و از دختر خود دور میافتد و یا نمیپذیرد و خشم کمبوجیه مایه کارزار خواهد شد. در هر دو حال آن پزشک کین خود را گرفته است . کمبوجیه چنان کرد که او گفته بود . فرعون در اندیشه فرو رفت که ننگ باشد دختر فرستم که همخوابه کمبوجیه شود و شاهبانوی ایرانش نخوانند و اگر هم نفرستم شاهنشاه پارسی بر سر خشم اورده باشم و مرا پای برابری با او نیست . سرانجام نی یتیس دختر زیبا روی اپریس فرعون پیشین مصر را به نام خود به دربار ایارن فرستاد . این راز پس از چندی از پرده بیرون افتاد و کمبوجیه برای گوشمالی آمازیس نیرنگ ساز بر سر او لشکر کشید

هرودتوس مینویسد این داستان را مصریان به گونه ای دیگر هم می گفتند : این کورش بود که دختر آمازیس را بخواست نه کمبوجیه ، و آمازیس دختر اپریس را برای کورش فرستاد و کمبوجیه از این شاهدخت بود ، برای کوتاه کردن دست آمازیس از سرزمین نیاکان خود به مصر سپاه اورد و بر تخت پدر بزرگ خود نشست

در سومین داستنا گوید : کورش زن مصری خود را بر شاهدخت کاسه دانه هخامنشی برتری داده بود و پسر این یک در ده سالگی سوگند خورد که چون بر تخت نشست مصر را زیروزبر کند.

بی بنیادی این افسانه را خود هرودتوس نیز میدانسته است و ما سخنی چند در باره داستان های دیگر بگوئیم

چون آپریس ، فرعون مصردر ۵۶۸ چشم از جهان بپوشید و امازیس فرعون شد ، هرگاه چنین انگاریم که نی یتیس درست در سال مرگ پدر هم زاده شده باشد ، فرستاده شدن او به ایران می بایست در ۴۲ سالگی اش رخ داده باشد در آن هنگام وی نمی توانسته چندان زیبا روی باشد و کدام بخردی در افسانه بودن این دادستان دو دل تواند بود ؟

اما در باره داستان دیگر : همه کس میدانست که مادر کمبوجیه شاهدخت کاسه دانه هخامنشی بوده است ، از آن گذشته پسر بزرگ کورش هنگامی که زاده شد که پدرش پادشاهی کوچکی بیش نداشت و امازیس را با او سر و کاری نبود . باید دانست که مصریان به نیاکان خود سخت می بالیدند و برایشان دشوار بود بیگانه ای را بر خود سرور ببینند . اگر میتوانستند کمبوجیه را تخمه یکی از شاهان خویش بشمار آورند ، نه تنها دیگر برای سر شکسته شدنشان از پیروزی ایرانیان جائی نمی ماند بلکه میتوانستند بر خود ببالند که فرمانبردار شاهزاده ای مصری هستند که با زیرکی تخت و تاج ایران را نیز به چنگ آورده این مایه دلخوشی مصریان گشت که او را دختر زاده فرعون خود بدانند و خواهیم دید که وی را از خود می دانستند و به وی نام و لقب مصری هم داده بودند

اکنون اگر از افسانه چشم بپوشیم انگیزه های لشکر کشی به مصر را میتوان در کینه جوئی ایرانیان و بیم شان از آمازیس نیرومند و کار دیده و نیز در بلند پروازی های کمبوجیه و همچنین در دارائی و زرخیزی مصر و موقعیت جغرافیائی آن سرزمین دانست

  1. کین جویت : این آمازیس بود که با دشمنان کورش پیمان اتحاد بست تا ایرانیان را به زانو در آورد ، اکنون که کورش در گذشته بود پسرش میبایست نیت کورش مبنی بر لشکر کشی به مصر را به مرحله عمل در آورد و دشمن را سرکوب کند ، زیرا تا آنهگام که امازیس از پای در نیامده بود بیم ان میرفت که روزی از ترس جان خود بر ایران بتازد و در جنگ پیشدستی کند و یا با این و آن پیمان بندد و بر لشکر خود بیافزاید و مایه دردسر ایرانیان را فراهم آورد
  2. بلند پروازی کمبوجیه : پسر کورش مردی بود جنگی و بلند پرواز و خودکامه تا دشمنش را به زانو در نمی آورد از پای نمی نشست ، سپهداری لشکر نیز با او بود که با گشورگشائی و آورد جوئی خویگر شده بود . به راستی دشوار بود سپهبدی جنگاور با لشکری دشمن شکن و گردن فراز در خانه بی کار بنشیند و پیشرفت های دشمن را بنگرد
  3. زرخیزی و موقعیت جغرافیایی : به گمان من -شاهپور شهبازی – نباید فراموش کرد که مصر سرزمین گندم خیز و بارور پرخواسته ای بود. ایرانیان با دردست داشتن آن نه تنها از گندم و آبنوس و سیم آن سرزمین بهره مند می شدند بلکه میتوانستند از جنگجویان ، پزشکان ، هنرمندان و ساز و برگ فراوانشان نیز برخوردار گردند . وانگهی برای شاهی چون کمبوجیه روشن بود که با گرفتن مصر میتواند هرگاه که بخواهد فرستاده شدن گندم را از آن سرزمین به یونان باز دارد

 

.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *